دوشنبه 26 شهریور 1403

با پیامبر خدا درآخرین حج! (۱۴)

روز چهارم سفر است كاروان پس از خروج از قُديد با سرعت زياد رهسپار جحفه مى‏شود و از صحرائى بسيار داغ و بى‏آب و علف در حال عبور است؛ آن هم در راهى سخت و طولانى. دشتی سوزان که آفتابش چهره‌ها را می‌گدازد و چون زبانه‌های آتش تازیانه می‌زند...


با پیامبر خدا در آخرین حج (۱۴)

روز چهارم سفر است كاروان پس از خروج از قُديد با سرعت زياد رهسپار جحفه مى‏شود و از صحرائى بسيار داغ و بی آب و علف در حال عبور است؛ آن هم در راهى سخت و طولانى. دشتی سوزان که آفتابش چهره‌ها را می‌گدازد و چون زبانه‌های آتش تازیانه می‌زند...

این قافله عظیم از حج باز می‌گردند و بیش از بیست روز از شهرها و کاشانه هایشان به دور بودند لذا با شوق و شور راه را درمی‌نوردند و گویی دنباله‌های کاروان می‌خواهد برای فرار از شعله‌های گرما با پیشتازان آن مسابقه گذارد.

جمعیتی بیش از تعدادی که همراه پیامبر وارد مکه شده بودند. جمعی از مکیان نیز همراه کاروان عازم مدینه اند و کاروان یمنی‌ها هم به آن اضافه شده است. مقداری از نظم آن کاسته شده‌است.

به برکه غدیر در ۱۸۵ کیلومتری مکه می‌رسند. محلی که در آن آب و چشمه سار و چند درخت کهنسال به چشم می‌خورد. پیامبر خدا مرکبش را از حرکت بازداشته است. دگرگونی رخسار پیامبر حکایت از نزول وحی دارد. از امین وحی آیه تبلیغ را دریافت می‌کنند:

« يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ ۱» ای پیامبر، ابلاغ کن آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهی رسالت خدا را نرسانده‌ای، و خدا تو را از شر مردم حفظ می‌کند. خداوند قوم کافر را هدایت نمی‌کند.

بعد از نزول این آیه، پیامبر خدا مصمم به ابلاغ امر خداوند می‌شوند و می‌فرمایند:

«این آیه، تهدید بعد از وعید است. حتماً امر خداوند را به انجام خواهم رساند۲.»

رسول خدا دستور اجتماع مردم را می‌دهد. اوایل کاروان به جحفه رسیده است که آن حضرت دستور می‌دهند، بازگردند و بقیه جمعیت در همین موقعیت منتظر می‌مانند تا دنباله کاروان از راه برسد. ناگهان ندایی بلند آنان را در جای میخ‌کوب کرده از کاروانیان می‌خواهد به حرکت ادامه ندهند. به سوی دعوت‌کننده می‌شتابند بیش از یکصد یا یکصد و بیست هزار نفر به دستور پیامبر در کنار برکه غدیر توقف می‎کنند. وقت ظهر است، هوا به شدت گرم است، مردم قسمتی از ردای خود را بر سر، و قسمتی را زیر پا می‌افکنند، برای پیامبر سایبانی به وسیله چادری که روی درخت افکنده بودند۳، درست کردند و پیامبر نماز ظهر را به جماعت می‌خوانند. هزاران هزار در کنار غدیر خم پیرامونش حلقه می‌زنند و نماز ظهر اقامه می‎شود.

گوش و چشم و دل خود را به سوی پیامبرشان که با آویختن لباسی از درختی در برابر آفتاب مشتعل سایه‌ای ساخته زیر آن قرار گرفته است، متوجه می‌سازند.

این همان روزی است اشکال و صورت‌ها و مناظر آن قبل از یادآوری به اندیشه درمی‌آید و قبل از آن تصور، به ادراک رسد.

حضرت دستور می‌دهند تا زیر این درختچه‌ها تمیز شود و با سنگ و جهاز شتران یک مکان مرتفعی ساخته شود تا روی آن بایستند و بر مردم مشرف باشند. فریاد رعدآسای رسول‌خدا با طنینی یکسان، بلند می‌شود:

شروع به ایراد سخن می‎کنند: « اَلْحَمْدُ لِلَّهِ نَحْمَدُهُ وَ نَسْتَعِينُهُ وَ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا وَ مِنْ سَيِّئَاتِ أَعْمَالِنَا مَنْ يَهْدِي اَللَّهُ فَلاَ مُضِلَّ لَهُ وَ مَنْ يُضْلِلِ اَللّٰهُ فَلاٰ هٰادِيَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ» حمد و سپاس مخصوص خداوند است، از او یاری می‌طلبیم و به او ایمان داریم و بر او توکل می‌کنیم، از بدی‌های خود و اعمال ناشایست خود به او پناه می‌بریم، خدایی که جز او هادی و راهنمایی نیست و هر کس را که هدایت نمود گمراه‌ کننده‌ای برای او نخواهد بود، گواهی می‌دهم که جز او معبودی نیست و محمد بنده او و پیامبر اوست.

اما بعد، « ایّها النّاس و أنّی اوشَکَ عَن اُدعی فَاُجیبُ مَسؤول و اَنتم مَسئولون، فَماذا اَنتم تَقولون » ای مردم! نزدیک است من دعوت حق را لبیک گویم و از میان شما بروم. من مسئولم و شما نیز مسئولید. درباره من چه فکر می‌کنید؟

 در این موقع صدای مردم به تصدیق بلند شد. « نَشهد أنّک قَدْ بَلّغْتَ و نَصَحْتَ و جاهَدْتَ، فَجزاکَ اللّه خَیراً » ما گواهی می‌دهیم که تو رسالت خود را انجام دادی و کوشش نمودی خداوند ترا پاداش نیک عطا کند. 

فرمودند:« أَلَسْتُمْ تَشْهَدُونَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَأَنَّ جَنَّتَهُ حَقٌّ وَأَنَّ نَارَهُ حَقٌّ وأن الْمَوْتِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لَا رَيْبَ فِيهَا وَأَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ؟ قَالُوا: بَلَى نَشْهَدُ بِذَلِكَ» آیا گواهی می‎دهید که معبود جهان یکی است و محمد بنده خدا و پیامبر او می باشد و بهشت و دوزخ و زندگی جاویدان در سرای دیگر جای تردیدنیست؟

می‎فرمایند: من قبل از امتم بر حوض کوثر وارد می شوم و شما بر من بر حوض وارد خواهید شد. حوضی که عرض آن به اندازه عرض صنعا تا دمشق خواهد بود. پس بنگرید که چگونه با دو یادگار ارزشمندم رفتار می‌کنید؟

در این هنگام یک نفر برخاسته و با صدای بلند می‎پرسد: ای پیامبر خدا! آن دو امانت گرانب‎ها کدامند؟

پیامبر پاسخ می‌دهند: کتاب خداوند که یک طرف آن در دست خداست و طرف دیگر آن در دست شماست، و دیگری عترت و اهل بیت من، خداوند به من خبر داده که این دو یادگار هرگز از هم جدا نخواهند شد.

ای مردم! بر قرآن و عترت من پیشی نگیرید، و در عمل به هر دو کوتاهی نورزید که هلاک می‌شوید.

چشم به عمق جمیعت دوخته‌اند،و می فرمایند:

« ای مردم، از خودشان بیشتر و صاحب‌اختیارتر به آنان کیست؟ از همه طرف صداها بلند شده پاسخ می‌دهند:

 خدا و پیامبرش داناترند.

 می‌فرمایند: خدا مولای من است، و من مولای مؤمنان، من از خودشان به آنان نزدیک‌ترم. آن‎گاه دست علی را که در کنارش ایستاده بود گرفته تا آنجا بالا برده که سفیدی زیر بغل‌هایش نمودار گردید و همه افراد گروه شناختندنش و به تکمیل گفتار خود می‌پردازند:

".... پس هر آن که مولایش منم، علی است مولای او، پروردگارا دوستدارانش را دوست بدار، و با دشمنش دشمن باش.

بدین سان این منظره جاوید در اذهان انبوه جمیعت نقش‌ می‌بندد و خاطره‌ها را از آن سرشار می‌‌شوند.

حسان بن ثابت شاعر شهیر که در بین جلوی جمعیت نشسته بلند می‌شود و بر معنای خطبه پیامبر شعری می‌سراید:

"يـناديهم يوم الغدير نبيهم 

  بخم وأسمع بـالرسول منـاديا

 فقال: فمن مولاكم ونبيكم؟ فقالوا ولم يبدوا هناك التعاميا

 إلهــك مــولانا وأنت نبينا        

 و لم تلـق مـنا في الولاية عاصيا

فقال له: قم يا علي؟ فإنني رضيتك من بعدي إماما وهاديا

فمن كنت مولاه فهذا وليه فكـونوا له أتباع صدق مــواليا

هناك دعا اللهم وال وليه  

 وكن للذي عادا عليا معاديا

قال له النبي صلى الله عليه وآله: 

پیامبر در حق او دعا می‌کنند:

"لا تزال يا حسان مؤيدا بروح القدس ما نصرتنا بلسانك."

در این گفتار در ما مخالفی نخواهی یافت. در این حال پیامبر به علی گفت: برپاخیز ای علی! زیرا که من می‌پسندم که تو بعد از من امام و هادی باشی!

در روز غدیر خم پیامبر این مردم را ندا می‌کند و چقدر ندای این پیامبر که منادی حق است برای امت شنواکننده و فهماننده است.

پس هر کس که من مولای او هستم این علی ولی اوست.

پس پیامبر گفت: ای مردم مولای شما و پیامبر شما کیست؟ و آن امت بدون آن‌که تجاهلی کرده و چشم بر هم نهاده باشند، گفتند: تو مولای مایی و تو پیامبر ما هستی! از میان ما مخالفی را نخواهی یافت.

و بنابراین ای مردم شما پیروان صدیق و از موالیان راستین او باشید.

در آنچا پیامبردعا کرد که پروردگارا! که تو ولایت آنان را که ولایت علی را دارند داشته باش، و دشمنی برای آنان که علی را دشمن می‌دارند. 

پیامبر بعد از شنیدن اشعار حسان در حق او دعا می‌کنند:

"لا تزال يا حسان مؤيدا بروح القدس ما نصرتنا بلسانك.۱۱"

پیامبر از جایگاا پایین می آیند و از علی می‌خواهند که در خیمه ای که برپاشده بنشینند تا افراد برای شادباش به خدمتش برسند.۱۲

سران و بزرگان انصار و مهاجر خدمت علی می‌رسند و به تبریک می‌گویند. 

 مراسم پایان یافته است، شب را در همان منزل استراحت می‌کنند.

سحرگاهان دستور حرکت داده می‌شود.

کاروان مسیر حرکت را به سمت مدینه ادامه می‌دهند و کسانی که از نواحی همچون یمن و حضرموت آمده بودند از کاروان جدا شده و رهسپار زادگاه خود می‌شوند.

 پیامبر خدا به همراه کاروان بزرگ مسلمانان راهی مدینه می‌گردند.۱۳

بعد از چند روز طی مسافت، دیوارهای مدینه از دور نمایان شد، پیامبر خدا سه بار تکبیر می‌گویند و این گونه خداوند را یاد می‌کنند:

لا إلهَ إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، لَهُ المُلْكُ وَلَهُ الحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ. آيِبُونَ، تَائِبُونَ، عَابِدُونَ، سَاجِدُونَ، لِرَبِّنَا حَامِدُونَ، صَدَقَ اللهُ وَعْدَهُ، وَنَصَرَ عَبْدَهُ، وَهَزَمَ الأحْزَابَ وَحْدَهُ.

خدایی جز الله نباشد که او را شریکی نیست، حکمرانی و سپاس تنها از آن اوست و او بر هر کاری تواناست، ما به سوی او بازمی‌گردیم و توبه‌کنندگانیم، عبادت کنندگانی که تنها برای خداوند سجده می‌کنیم و سپاسش را به جا آوریم. همو که وعده‌اش را تحقق بخشید و بنده‌اش را یاری کرد و به تنهایی گروه کافران را مغلوب ساخت.  

 سرانجام قافله بزرگ حاجیان در روز ۲۴ ذی‌حجه وارد شهر مدینه می‌شوند.۱۴

  •  حمید احمدی

 

--------------------

  • منابع:
  • ۱-قرآن کریم،مائده ۶۷
  • ۲- صحیح مسلم، باب وجوه الاحرام، حدیث ۱۹۹.
  •  ۳- صحیح مسلم، باب بیان وجوه الاحرام، ص ۱۷۰؛ الکافی، ج ۴، ص ۵۳۱.
  •   ۴- الکافی، ج ۴، ص ۵۳۱.
  •   ۵- تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۲۲۳؛ فتح الغدیر، ج ۵، ص ۲۸.
  •  ۶- بحارالانوار، ج ۲، ص ۹۶؛عوالم العلوم، ج ۱۵، ح۳، ص ۱۴۳ و ۱۷۷.
  •  ۷-بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۳۳۰؛ عوالم العلوم، ج ۱۵، ص ۳۹.
  •  ۸-حاکم نیشابوری، المستدرک، ج ۳، ص ۵۳۳.
  •  ۹- الحافظ الهیثمی، مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۰۶.
  •  ۱۰- مائده، ۳.
  •  ۱۱- الغدیر، ج ۱، ص ۱۰-۱۱؛ بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۱.
  •  ۱۲-کفایه الطالب فی مناقب امیرالمؤمنین علی ابی ابی‌طالب، ص ۱۷.
  •  ۱۳- یوسف شافعی گنجی، کفایة الطالب، ص ۱۸.
  •  ۱۴-صحیح مسلم، ج ۴، ص ۱۰۵؛ صحیح بخاری، ج ۲، ص ۲۰۴؛ ج ۵، ص ۴۹.