یکشنبه 18 خرداد 1404

همراه‌با پیامبرخدا در آخرین‌حج(۸)

●ماندن در منا یا رفتن به مکه!


باپیامبر‌خدا در آخرین‌حج(۸)

 ●ماندن در منا یا رفتن به مکه!

با نزدیکی غروب روز دوازدهم حسب امر خداوند که بیان می‌دارند: «فَمَنْ تَعَجَّلَ فِي يَوْمَيْنِ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ وَمَنْ تَأَخَّرَ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ لِمَنِ اتَّقَىٰ"۱

 پس کسی که شتاب کند و اعمال را در دو روز انجام دهد. گناهی بر او نیست و هر که تأخیر اندازد نیز گناهی نکرده است. این حکم برای کسی است که پرهیزگار باشد.» کسانی که مایل بودند، می‌توانستند وقوف در منا را پایان دهند و به مکه برگردند و هر کس مایل بود، می‌توانست شب‌سیزدهم هم بماند و روز سیزدهم پس از رمی جمرات سه‌گانه راهی مکه شود. پیامبر خدا ماندن شب سیزدهم را اختیار می‌کنند و با غروب روز دوازدهم ذی‌حجه بعد از اقامه نماز مغرب و عشا مشغول جمع‌آوری اثاثیه می‌شوند تا مقدمات حرکت به سوی مکه را آماده کنند و پس از آن استراحت‌ می‌کنند. صبح روز سیزدهم بعد ازاقامه نماز صبح، بر خلاف روز دوازدهم منتظر ظهر نمی‌شوند و قصد دارند قبل از ظهر از منا خارج شوند. 

پیامبر از محل اقامت خود بیرون می‌آیند و پیاده به سمت جمره اولی می‌روند که در نزدیکی مسجد خیف و محل خیمه‌هاست. با هفت سنگ آن را رمی می‌کنند و در هر کدام تکبیر می‌گویند.از آنجا به سمت جمره دوم می‌آیند و آن را هم با هفت سنگ رمی کرده و با هر سنگی که پرتاپ می‌کنند، تکبیر می‌گویند. سپس به سراغ جمره عقبه که کنار بلندی است، می‌آیند و روی به روی آن می‌ایستند، در حالی که کعبه در سمت چپ حضرت و منا در سمت راست آن حضرت قرار دارد. 

 با هفت سنگ آن را رمی می‌کنند و در هر بار تکبیر می‌گویند و به خیمه خود باز می‌گردند. همه آماده حرکت به مکه می‌شوند.۲

  ● اسلام چیست؟

  پیامبر خدا در آخرین لحظه خروج از منا وقتی سوار بر مرکب خود شدندمی‌‌فرمایند: «لا یدْخُلُ الْجَنَّةَ إلّا مَنْ کانَ مُسْلِماً».فَقامَ إِلَیهِ أَبُوذَرٍّ الْغِفاری فَقالَ: یا رَسُولَ‌اللَّهِ! وَ مَا الْإِسْلامُ؟ فَقال: «الْإِسْلامُ عُرْیانٌ وَ لِباسُهُ التَّقْوی وَ زِینَتُهُ الْحَیاءُ وَ مِلاکهُ الْوَرَعُ وَ کمالُهُ الدِّینُ وَ ثَمَرَتُهُ الْعَمَلُ وَلِکلِّ شَیءٍ أَساسٌ و أَساسُ الْإِسْلامِ حُبُّنا أَهْلَ الْبَیتِ"۳ "به بهشت وارد نمی‌شود، مگر کسی که مسلمان باشد.» 

ابوذر می‌پرسد: یا رسول الله اسلام چیست؟ می‌فرمایند: «اسلام عریان است و لباس آن تقواست و زینت آن حیاست و ضابطه آن پرهیزکاری است و کمال آن دین است و ثمره آن عمل صالح است و برای هر چیزی اساسی است واساس اسلام محبت ما اهل بیت است.»

 ● عزیمت به مکه 

قبل از ظهر به طرف مکه حرکت می‌کنند تا به بالای وادی«ابطح» می‌رسند و در «مُحصَّب» که همان محل توطئه قریش قبل از هجرت است، توقف می‌کنند. نماز ظهر و عصر را اقامه می‌کنند و در همان‌جا می‌مانند تا آن‌که آفتاب غروب می‌کند و نماز مغرب و عشا را نیز در همین‌جا اقامه می‌کنند و سپس مختصری می‌خوابند.  

 صبح روز چهاردهم ذی‌حجه بعد از اقامه نماز حرکت می‌کنند و وارد منزل‌گاه ابطح می‌شوند و همانند قبل در خیمه‌های ابطح ساکن می‌شوند و در همین روز به مسجدالحرام می‌آیند و بعد عبادت و دعا و طواف به ابطح مراجعت می‌کنند.

 ●پاداش بی‌‌مانند حج‌گزاری!

 رسول خدا در خیمه نشسته و در بر مردم گشوده است. یک نفر از چادرنشینان اجازه می‌گیرد و وارد خیمه رسول‌خدا می‌‌شود و عرض می‌کند:‌ ای‌ رسول خدا! به قصد سفر حج بیرون آمدم، ولی دیر رسیدم و حج از دستم رفت. ثروتمند هستم. به من امر کنید از مالم کاری کنم که به ثواب حاجیان برسم. پیامبر خدا نگاهی به او می‌کنند و‌ می‌فرمایند:«به کوه ابوقیس نگاه کن! اگر این کوه به صورت طلای سرخ از آن تو باشد و همه را در راه خدا بدهی، به آن‌چه حاجیان به آن می‌رسند، نمی‌رسی.»درنگی می‌کنند و می‌فرمایند: «آن‌گاه که حاجی اسباب سفر را آماده می‌کند، ‌چیزی را برنمی‌دارد و نمی‌گذارد، مگر این‌که به خاطر آن ده حسنه برای او نوشته می‌شود و ده گناه از نامه عمل او پاک شود و ده درجه بالا برده می‌شود. آن‌گاه که سوار شتر می‌شود هر گامی که برمی‌دارد و می‌گذارد همین اجر به او داده می‌شود. آن‌گاه که طواف خانه خدا را انجام می‌دهد از گناهانش بیرون می‌آید. وقتی سعی صفا و مروه را انجام می‌دهد از گناهانش بیرون می‌آید. وقتی در عرفات وقوف می‌کند از گناهانش بیرون می‌رود. آنگاه که جمرات را رمی می‌کند از گناهانش بیرون می‌رود.

حضرت هم‌چنان اعمال حج و پاداش مترتب بر آن را برمی‌شمرند و می‌فرمایند: «از گناهانش خارج می‌شود.» با تعجب می‌پرسند: «تو چگونه می‌توانی به درجه‌ای که حاجیان می‌رسند دست یابی؟!»۴

  • حمید احمدی 
  • --------------------
  • ۱-طوسی، امالی، ص ۸۴؛ الکافی،ج۲،ص۴۶ .
  •  ۲-واقدی، مغازی، ج۲، ص۱۰۹۹
  • ۳-تهذیب‌الاحکام،ج ۵،ص ۲۷۵
  • ۴-تهذیب الاحکام، ج۵، ص۲۷۳.