جمعه 2 آذر 1403

حکایاتی از حج و حاجیان/امید آورده‌ام!(۱)

سعدی در گلستان گوید: درویشی را دیدم سر بر آستان کعبه همی مالید و می‌گفت: یا غفور یا رحیم، تو دانی که از ظَلوم جَهول چه آید.


حکایاتی از حج و حاجیان/

امید آورده‌ام!(۱)

         

سعدی در گلستان گوید:

درویشی را دیدم سر بر آستان کعبه همی مالید و می‌گفت: 

یا غفور یا رحیم، تو دانی که از ظَلوم جَهول چه آید.

 

عذر تقصیر خدمت آوردم/که ندارم به طاعت استظهار.

عاصیان از گناه توبه کنند/عارفان از عبادت استغفار.

عابدان جزای طاعت خواهند و بازرگانان بهای بضاعت. 

منِ بنده امید آورده‌ام، نه طاعت! 

و به دریوزه آمده‌ام نه به تجارت! 

«اِصنَعْ بی ما أنْتَ أهْلُهُ».

" آن‌چه بدان شایسته‌‌ای بر من روا دار"

بر در کعبه سائلی دیدم/که همی‌گفت و می‌گرستی خوش.

می‌نگویم که طاعتم بپذیر/قلم عفو بر گناهم کش.(۱)

گفته‌اند خداوند را نیز در روز حشر با امید حساب دیگری باشد،

چنان‌چه در خبر است که خداوند فرمان می‌دهد مردی را به سوی آتش جهنم ببرند، وقتی یک ثلث از راه رامی‌رود باز گشته و نگاهی به پشت سر می‌کند، و چون نصف راه را می‌رود باز نگاهی به عقب می‌کند و وقتی دو ثلث راه را طی می‌کند برگشته و نگاهی دیگر به پشت سر می‌نماید.

خداوند فرماید: او را باز گردانید و از او می‌پرسد که جرا به عقب نگاه می‌کردی؟

در جواب گوید: وقتی یک ثلث‌ راه را رفتم به یاد آوردم که فرمودید:

"ربک الغفور ذوالرحمه" و با خود گفتم، شاید مرا بیامرزید.

چون نیمی از راه را رفتم به یاد سخن تو افتادم که گفتید:

"و من یغفر الذنوب الّاالله"و گمان کردم که مرا می‌آمرزید.

وقتی دو ثلث راه را پشت سر گذاشتم به یاد قول تو افتادم که گفتید: " قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمةالله"(۲)

 و طمع من در آمرزش و بخشش تو زیاد شد.

در این هنگام خداوند می‌فرماید: برو که تو را آمرزیدم!(۳)

 

  •           حمید احمدی 
  •           ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

 

۱- گلستان سعدی ، از باب دوم.

۲- بگو ای بندگان من که بر خود ظلم کرده‌اید از رحمت خداوند مأیوس نشوید

۳- کشف الاسرار، ج۱،ص ۳۷۲