جمعه 2 آذر 1403

از مهمانی خدا تا مهمان کردن خدا !

خداوند سبحان به لطف و رحمتش مائده‌ای را در ماهی که مبارکش ساخت،گستراند و همه اهل ایمان را به نشستن بر این مأدبه* فراخواند « یا ایهاالذین آمنوا کتب علیکم‌الصیام»


از مهمانی خدا تا مهمان کردن خدا ! 

 

خداوند سبحان به لطف و رحمتش مائده‌ای را در ماهی که مبارکش ساخت،گستراند و همه اهل ایمان را به نشستن بر این مأدبه* فراخواند « یا ایهاالذین آمنوا کتب علیکم‌الصیام» روزه را بدان جهت ضیافت خداوند خوانند که دل در آن از غیر خداوند روی گرداند و به تمام وجود و وجوه به او روی آورد و به یمن این ضیافت چشم دل بگشاید و فهم کند که هیچ ندارد و همه بودها و نمودها از سایه لطف کریم باشد تا بدانجا که فقط از او طلب کند و به برکت این تشرف به ضیافت، ادراک کند که در فقر مطلق است، ولی به یمن حب و جود او، غنا یافته است. همان‎گونه که امام العارفین حضرت زین العابدین علیه السلام در مناجات سحر می فرمایند « اعطنی لفقری» خدایا عطایم کن به خاطرِ نداریم!

اما تشرف به این ضیافت و افطار به رزق این مأدبه‌الهی به مانند سایر ضیافت‌ها مشروط به رعایت آداب و شرایطی است از جنس و سنخ این ضیافت!

بدون آراسته شدن به این آداب و بدون تمهید این شرایط، توفیق نشستن بر این مأدبه حاصل نخواهد شد. آن‎چه در صدر و اساس ادب حضور و باریابی به این ضیافت باشد، دل از غیر خالی کردن و همه جان، دل و فکر به صاحب ضیافت سپردن و دست از هوا و تن شستن است. تا جان و دل آدمی برای تنعم از خوان رحمت و مأدبه مهیا شود.

در گام نخست باید آتش در خاربُن نفس انداخت و ترک شهوات کرد. این یعنی جهاد با نفس اماره‌ای که مشوق به شر است. و آدمی‌زاده پیکاری از این سخت‌تر نخواهد داشت. نبردی سخت و مداوم. از این رو پیامبر خدا این پیکار را جهاد اکبرخواندند! جهادی که روح بر نفس حاکم شود عزم‌ها جزم گردند تا نفس سرکش را از پای در آورند و بر او امیر شوند. چنان‌چه اهل حکمت و معرفت گفته‌اند: "موتوا قبل ان تموتوا" قبل از آن که نفس؛ روح و دل آدمی را مسخر خود نساخته، باید بر او چیره شد تا صفات متعالی امکان حیات یابند، چون نفس دشمنی است که کهنه و بی‎رمق نگردد. از این رو آورده‌اند «اَعدی عَدُوُّکَ نَفسَکَ الَّتی بَینَ جَنبَیکَ» {عده الداعی و نجاح الساعی،ص۳۱۴} آدمی اگر در لذات و شهوات فرو افتد بال پرواز او بشکند و در گرداب فرو رود.

ترک شهوات و لذت‌ها سخاست هر که در شهوات فرو شد برنخاست

{ مثنوی مولوی، غزل ۳۶}

اگر این شرط فراهم و ادب حضور مراعات شد و تخلیه دل از غیر گردید، حاصل آن گذشتن از تن است. اگر آدمی از تن خود مایه بگذارد، بر این مأدبه دست یافته و صاحب ضیافت در دل او باغی دل‌انگیز برویاند و دلش محل بارش باران رحمتش گرداند. از این روست که دل مومن در ضیافت الهی به سمت صاحب ضیافت و میزبان می‌رود

بانگ زدم من که دل مست کجا می‌رود؟ گفت شهنشه، خموش جانب ما می‌رود

{دیوان‌شش، غزل،۸۹۸}

و به یمن این تشرف، پرواز برایش تسهیل و میسور شود و دیگر طعام و مائده هم نبیند و با رغبت و شوق، روی به صاحب سفره و خانه کند و فهم نماید آن چه سید الساجدین در مناجات سحرش فرمودند: « اِنّ الراحِلَ الیک قریبُ‌المسافه» چون که دل را که اساس روح است از اغیار تهی ساخت، و همه بت‌ها را در خانه دل با تبر روزه شکست و خانه دل از آلودگی‎ها تطهیر نمود، چنان‌چه در فرمان رب آمده است: « أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ» {بقره، ۱۲۵} خضوع و خشوع بر آن مستولی شود و دل آدمی از آن بشکافد و برای پذیرش مهمان در بگشاید که بدین سبب پایان ضیافت خداوند را فطر نامیدند که به معنای انفتاح و شکافتن است. رمضان که هر روزش یک ضیافتی است که به رزق حق افطار می‌گردد تا به تدریج دریچه‎های قلب به روی صاحب دل گشوده شود و او بر خانه دل پا گذارد و اهل این ضیافت چو صدای پای یار بشنود، تمنا کند که «اُخرُج حُب الدُّنیا مِن‌قلبی» 

 { از مناجات ابوحمزه ثمالی}

بنابراین هر روز و هر تشرفی، به ‌صاحب ضیافت نزدیک و با او مأنوس و رفیق گردد تا بدان‌جا که غیر او نپذیرد و نبیند و دل و جانش را مسکن او نماید. در حدیث قدسی از رسول خدا(ص) آمده است، که خداوند فرمودند: «لايَسَعُنی اَرضی و لاسَمائی وَ لكِن يَسَعُنی قَلْبُ عَبدی التَّقی النَّقی الوَادع» مرا از غايت عظمت و كبريا گنجایی در ارض و سما نيست، وليكن جای گنجایی اين گنج، كنج دل بنده‌¬ای است كه دل از همه عالم برداشته باشد؛ و تعلّق ماسوی را از خاطر فروگذاشته بُوَد؛ و خانه يار را از خيال اغيار خالی ساخته و به قصر ِقيصر از قصور ِهمّت نپرداخته باشد.»{جواهرالاسرار و زواهرالانوار، ج۲، ص۲۰۰} همچنین روایت شده است که خداوند به حضرت موسی(ع) فرمودند: «يا موسی فرّغ لی بيتاً حَتّی أسكَنَهُ.» "برایم خانه‌ای خالی کن تا در آن سکنی گزینم" موسی(ع)گفت: «خداوندا تو از جا و مكان منزّهی تو را خانه كجا باشد و كدام خانه لايق تو باشد؟» خداوند فرمودند: «لايسعنی ارضی و لاسمائی و انّما يسعنی قلب عبدی‌المؤمن» {کشف الحقایق، ص۲۲۸}  

اگر قلبی مسکن یار شد و قرارگاه حضرت دوست، نمی‌تواند در آن اغیار و بیگانه سکنی دهد و به نااهل سپرد. چون هر‌جا مأوای خدا باشد حرم الهی است. لذا امام صادق(ع) فرمودند: «القَلْبُ حَرَمُ‌اللهِ فَلا تُسْكِنْ فِي حَرَمِ الله غيَرَ الله " 

"دل حرم خداست، پس در حرم خدا، غير خدا را ساكن مكن."{بحار الانوار، ج ۷۰، ص۲۵}

 دل مومن رهیده از اغیار و بتان، عرش خداوند است که فرمودند: «الرَّحمان علی‌العَرشِ السّتوی» چنین دلی منظر حق است و خدا در او نظر می‌کند و هر صاحب دلی که خدا در او نظر کند، آیینه‌ای خواهد شد که همه جهات دنیا را در آن بیند. و به نور الهی می زید و بر اثر اشعات آن فروزان می‌گردد. دل که مسکن حق شد و عرش الهی، گم‌گشته دریای عشق خواهد شد، و جان خویش و جان‌ها روشن کند. اما استمرار در این نعمت و بهره‌مندی از این فیض وجود کریم، به مراقبت و مجاهدت مستمر نیاز است تا هم‌چنان روزنه‌های قلب بر اغیار بسته بماند. تا نردبان و معراجی باشد برای صعود به آسمان معنا و ملکوت.

عروه‌الوثقی است این ترک هوا/ بر‌کشد این شاخ جان را بر سما.

تا دل برای همیشه مسکن صاحب خانه بماند و از تشرف به این ضیافت، او را به ضیافت در خانه دل بخواند و خود مهمان‌دار و مضیف صاحب ضیافت شود که عید فطر، تجلی این معنا و حقیقت است که صاحب‎خانه و مهمان کننده بر دل جای گرفت و به شکرانه این توفیق، عید برپا نماید. دلی که حضرت حق در او نشست، روح و جانش پر از خدا شود و همه عالم در منظر و اندیشه‌اش سرشار از عظمت و جلال و رحمت حق می‌شود و بدین سبب در فرجامین این ضیافت، مهمانان در شکرانه‌ای گرد هم می‌آیند ودست‌ها به شکر و سپاس می‌گشایند و در قنوت‌های مکرر و عاشقانه، زیباترین سروده‌های قدسی را که بر لوح جان‌شان ترنم می‌شود، زمزمه کنند. « اللَّهُمَّ أَنْتَ أَهْلُ الْکِبْرِیَاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ أَهْلُ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ أَهْلُ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ » این رهاورد تشرف یک ماهه‌ای است که با مجاهده و سلوک مومنانه به لطف حق، دل را بیت المقدس و کعبه و حرم خدا ساخت. چنان‌چه فرمودند: "القلب حرم الله " لذا همه هستی در رواق منظر این صاحب‌دلان مالآمال از کبریا و عظمت اوست و این همه به مدد جود و جبروت و رحمت و کرامت صاحب خانه است. که او را ظفر داد و با اطعام بر سفره کرم و جود و رحمتش، بدین مقام رساند تا دل به مهرش شکافته شود و بر روی دوست گشوده بماند!

آیا چنین توفیقی نشاید که برای بار یافتگان به این ضیافت و به برکت تشرف شان، اهل اسلام و جامعه اسلامی آن را عید قرار بدهند همان گونه که خداوند اراده فرموده است تا برای پیامبر و خاندان کرمش این روز بر ایشان فرخنده و عید و مایه شرافت‌شان باشد. « بِحَقِّ هَذَا الْیَوْمِ الَّذِی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِینَ عِیداً وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً [وَ کَرَامَةً] وَ مَزِیداً » عزت و شرافت این روز فرخنده تا بدان فراز رسید که حبیب خدا فرمودند:« از ایام، روز فطر را برگزیدم و برای من است». صاحب دلان گویند فطر عید ضیافت الله است که شرف و فخر و کرامتی بس بزرگ برای امت اسلامی است ولی این همه مقدمه است برای لقاء‌الله که عید قربان باشد، که در آن دیدار محبوب و یار و وصال معشوق من و ما و دلی نگذارد و همه وجود فانی در او شود و بقا یابد!

لذا مؤمنان در عید فطر در ترنم قنوت از خداوند تمنا کنند که آنان را به هر چه و هر جا که پیامبر و حبیبش را وارد کرده است وارد نماید، و این یعنی ورود به حریم عز کبریایی که آغازین فراز قنوت‎های مکرر خداوند را بدین نام می‎خوانیم.

  • حمید احمدی
  • ۲۱فروردین ۱۴۰۳
  • ۲۹ رمضان ۱۴۴۵

*مأدبه به غذاهایی که در مهمانی‎ها یا جشن‎ها داده می‎شود گفته می‎شود.