عالَم یک نزول است و یک صعود!
( لیلةالقدر و یومالقیامة )
در ادبیات دینی و در فرهنگ اسلامی زمان تقدیر حیات آدمی و نزول فیوضات الهی، شب قدر (لیلةالقدر) و از قیامت که ساحت سنجش و تجلی اعمال آدمی است، روز قیامت ( یومالقیامة) نامیده میشود.
چرا از این یکی به شب و از آن یکی به روز یاد شده است؟
در قرآن کریم بیش از ۷۰ بار از یوم ( روز) برای قیامت استفاده اشت، همانند یومالدین ، یومالحساب، یوم الفصل.
"لا اقسم بیوم القیامة"
"اَیّانَ یَوم القیامة"
و نیز در چند آیه از شب قدر سخن رفته است
اِنّا اَنزلناهُ فی لَیلَةِالقَدرِ"
"إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِي لَيۡلَةٖ مُّبَٰرَكَةٍ
اهل معنا و اصحاب معرفت میگویند، کل عالم جز یک نزول و یک صعود بیش نباشد.
و سِرّ آن که خداوند نزول فیوضات خود را به عالم به لیلةالقدر نامیده است در این است که فيض مطلق و بیحد خداوند، عوالم چند ( برخی بیان داشته اند هفت عالم و هفت مرتبه ) را باید طی کند یعنی از غیبت تا به مرتبه شهادت مطلقه که عالم ظاهر و حس و عالم مُلکی باشد، برسد و در لباس الفاظ و حروف برای بشر خوانده شود و قرائت گردد.
و این نزول از مرتبهای به مرتبه پایینتر دیگر؛ همراه با تَعیُّن و قید و حدی است و هر تعیُّن و حدی یک حجاب است بر آن حقیقت نازله. [ ر.ک : گفتاری بر تفسیر سوره قدر از امام خمینی ]
نزداهل معرفت حقیقت شب عبارت است از محتجب شدن و به حجاب در آمدن حقیقت وجود. فیض حق در مراتب نزول و تَعیُّن یافتن ( محدود شدن) در هر مرتبه از افق، شب ( لیل) است.
چون فیض مطلق الهی و فیض گسترده حق، یک فیض علیالاطلاق و بینهایت و نامحدود است و دارای تعین وحدود نیست، اما به هر مرتبهای که میرسد مثلاً به مرتبه عقلی، در آن مرتبه تعین پیدا میکند از اطلاق خارج میشود و محدود میشود، مقید به آن میشود و با این تعین و محدودیتی که پیدا میکند حجابی پیدا میکند، پردهای بر آن میافتد و آن را از حقیقتش میپوشاند، تا به پایینترین مرتبه و ظهور در عالم دنیا برسد که به کلمات و الفاظ به فهم بشر آید.
این حجابها را شب ( لیل) گفتهاند، چون شب پوشش است، پرده است، پس این فیض الهی که از حق سرازیر میشود؛ مرتبه مرتبه تعیُّن پیدا میکند و پوشیده میشود، محجوب میگردد، تمام این سیر حرکت از آغاز تا به این جا شب قدر است و خورشید وجود، در هر افق که تعین پیدا میکند و محدود میشود، آن افقها، لیالی هستند.
البته مراد از نزول، پایین آمدن به صورت خالی شدن و ترک کردن ( تجافی) از مرتبه بالاتر نیست، به اینکه شی و وسیلهای مانند میز را از طبقه سوم به دوم بیاوریم که دیگر در طبقه سوم نباشد بلکه به مانند نقش زدن و ترسیم صورت ذهنی روی لوح و صفحه و دیوار است. تصویری که روی صفحه رسم شده دارای ویژگی مثل اندازه و حد میشود که صورت ذهنی این ویژگی را فاقد بوده است، اما تصویر از همان تصویری است که در ذهن میباشد با محدودیتی و تعینی تنزل پیدا کرده است در صفحه یا روی دیوار. عکسی که از آن گرفته میشود باز مرتبه نازله همان است؛ با محدودیت بیشتری.
این سیر نزول در باره فیض مطلقه الهی نیز هست.
حال وقتی صعود میکند، در هر مرتبهای پردهای را و تعینی را از دست میدهد و از آن خارج میشود، لذا روز است و ایام است. هرچه بالا رود، پردهها کمتر و تعینات ( محدودیتها، اندازهها) کمتر میشود، این سیر روز است و لذا گفته اند که کل عالم؛ شب و روز قدر است. و این شب و روز "قدر محمدی" است [ر.ک: همان]
در خصوص حجابهای عالم نیز آوردهاند که حجابها دو دستهاند، حجاب ظلمانی و حجابهای نورانی؛ حجابهای ظلمانی، حجابهای مرتبه پایین و عالم طبیعت و مُلک است و حجابهای نورانی، حجابهای عالم بالاست. در دعاها نیز تعبیر "حجب نور" آمده است، چنانچه در دعای شعبانیه میخوانیم : "حتّی تُخرِقَ اَبصارَالقُلوب حُجُب النورِ فَتّصِل اِلی مَعدنِ العَظَمَه".
تا چشمهای دل حجابهای نورانی را پاره کند، وبه سراپرده عظمت و اصل آن برسد".
روایت شده که پیامبر خدا در شب معراج با هر تکبیری که در نماز معراج گفتند، حجابی از حجابهای نورانی برداشته شد. [ علل الشرایع، ج۲، ص ۳۱۵]
هفت تکبیر گفتند، همه حجابهای نورانی بر داشته شد. و این خود رمز و سِرِّ گفتن هفت تکبیر در آغاز نماز است. چون نماز معراج است و باید از حجابها عبور کند و به حقیقت آن برسد.
در سفر معراج پیامبر خدا آغاز سفر از عالم مُلکی شب بوده و لذا در صعود هرچه بالاتر میرفته و در هر مرتبهای از عالم قرار می گرفتند پردهای کنار رفته و با حقایق هستی و باطن آن آشنا میشدند تا جایی که در منزل و مرتبهای رفتند که فرشته امین وحی هم امکان حضور و روئیت ندارد.
اما نور خود پردهای است همانطور که اشعه خورشید نمیگذارد خود خورشید دیده شود. مانع روئیت حقیقت میشود. البته حجابهای نورانی حجابهای حسی نیستند به همین دلیل باید باچشم دل آنها را پاره ساخت و از آنها گذرکرد نه با چشم سر!
بنابر این آنچه در عالم اتفاق میافتد دو گونهاند: یکی به سوی پایین که نزول است و هرچه پایینتر میآید محدودتر می شود، ظاهر است از یکسو ولی پنهانتر از جهت دیگر. و این شب است.
دیگر صعود است و به سوی بالاست و آن پرده برداشتن است، روز است. قیامت که روز برخاستن است، روز از دست دادن پردهها و کنار رفتن همه حجابهاست، در قرآن از آن به " یَوم تُبلی السَّرائِر" یاد میشود. روز آشکار شدن درونهاست.
پس برگشت آن قیامت است و سیر کلی عالم رو به آن و به قیامت میرود.
به عبارت دیگر این شب کلی عالم، یعنی این نزول کلی فیض در سراسر هستی، همان کشش و امتداد فیض منبسط حقتعالی است که "حقیقت محمدیه"اش نامند،: -لیلةالقدر باشد- چون او برزخ کبری، یعنی واسطه بین حق و خلق است، و همین فیض منبسط است که بالا میرود و کشش همین فیض است، چون بالا میرود "احمدیاش" نامند، چون رسول خدا را در آسمان "احمد" خوانند[ ر.ک: تفسیر القمی، ج۲، ص۳۶۵و کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۱۸۴.]
" پس در نظر وحدت، عالم شب قدر و روز قیامت است، و بیش از یک شب و روز نیست که آن تمام دار تحقق و "لیلةالقدر محمدی" و "یوم القیامة احمدی" است.[ امام خمینی،تفسیر سوره قدر در آداب نماز]
نکته دیگر و قابل توجه نزد اهل معرفت این است که وقتی قرآن بر قلب پیامبر خدا نازل میشود و آن مظهر همه اسما و صفات و در ظرف ظهور همه اسما و صفات قرار میگیرد، همه حقایق عالم برای او معلوم میشود. به همین جهت آوردهاند :" عَنْ أَبی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ فِی حَدیثٍ: ما یَعْرِفُ اَلْقُرْآنَ إِلاَّ مَنْ خُوطِبَ بِهِ." امام باقر علیه السلام: همانا کسی قرآن را می شناسد که کتاب به او خطاب شده و بر او نازل شده است. [کافی ج۸، ص۳۱۲]
بنابراین حقیقت غیبی قرآن به دلیل آنکه خداوند فرمودند: "اِنّا انزلناه " -یعنی وجه آوردن ضمیر جمع- حکایت از آن دارد که خداوند قرآن را با همه اسما و صفات نازل کردهاند نه ظهور یک اسم حق تعالی!
این تعبیر به بیان عارفان مسلمان بیانگر تجلی و ظهور تام و تمام خداوند در قرآن کریم است.
سِرّ جمع آوردن ضمیر حکایت از آن دارد که خداوند در قرآن همه شؤونش را نشان داده است؛ لذا قرآن ظهور کامل حق است.
حال کسی که این ظهور و تجلی کامل خداوند بر قلب او جای گرفت یعنی پیامبر خدا و اهل بیت او که آینه دار وجود حضرتش هستند، که به همین سبب؛ فرمودند: لَن یَفتَرقا حَتّی یَردا عَلی الحُوضِ" و چنانچه حق تعالی فرمودند: بیدی الجلال و الجمال [ اشاره به آیه مبارکه مامَنَعکَ اَن تَسجُد لماخَلقتَ بیدی] تنزیل کتاب کامل و جامع فرمود. [ امام خمینی تفسیر سوره قدر ، قدری از قدر ص۴۱]
و لذا وجود پیامبر خاتم تجلی همه اسما و صفات پیامبران الهی است.
نام احمد نام جملهٔ انبیاست.
چونک صد آمد نود هم پیش ماست.
[مثنوی دفتر اول، بخش ۶۱]
از این رو گفتهاند که شب قدر، "حقیقت محمدیه" است و عالم آخرت، "روز قیامت احمدیه" است.
آنکه در آسمان احمد خوانندش و در زمین محمد نامندش!
ألّذی سُمِّیَ فِی السَّمَاءِ بِأحمَدَ و فِی الأرَضِینَ بِأبِی القاسِمِ مُصطَفَی مُحَمَّد.
- حمید احمدی
- ۱۹ رمضان ۱۴۴۵
- ۱۱ فروردین ۱۴۰۳