گل شکفته در کرانه شط نبوی
عطردان آسمان همچون گلهای زنبق در شب رؤیایی مهتابی، بوهای خوش در عالم میپراکند!
فرشتگان همچون قطرههای باران آسمان را به زمین وصل کردهاند و به جانها مفهوم حیات ارزانی میدارند.
کودکی والا پا بدین جهان نهاد!
ولادتی که بذری درجهان کاشت پیوسته رویان و بالان، از فراز شنهای بیابان، بیپرده و باز در همه روزگاران!
ولادتی که انسانیتی از آن سرزده، همواره فروزان تا در پرستشگاه والای جهان جای گزیند و سرچشمه زلال پیوسته بذرهای نیکی و انسانی را به آبیاری جاری سازد.
کودکی زاده شد از کوثر جاودانه نبوی که در کنار برادر بزرگوارش همچون گلهای منظم شکفته در کرانه شط همیشه جاری نبوی !
کودکی که حقیقت بزرگواری بود در شخص بزرگ و در همه درازنای زندگی بزرگ ماند!
پدر مژده آمدنش را به پیامبر میدهد و او شادمان به خانه دخترش برای دیدنش می آید.
در آغوشش میگیرد و همه وجودش را غرق در بوسه می کند.
برای نخستین بار کمال انسانی به منظره جد و سبط به هنگام بوسیدن یکدیگر، خیره شده چنان به فروتنی افتاد که رؤیاهای روان تحت تأثیر قرار گرفت و با موج نوینی آن را بسود که برای همیشه درخشید!
کمال آدمی برای نخستین بار به خشوع ایستاد و خجسته باد گفت بدانچه میدید!
و بعد آرام و آهسته نجوای اذان را در گوش او میسراید !
زمزمهایی آهسته در گوش، اما آوای آن در وجدان او پیوسته تا زندگی در آن میتپد ، ادامه یافت و در ژرفای جانش جاودانه آهنگی زنده میسرود.
با اذانش روح لطیف او را به پرواز در آورد و بذرهایی در جانش کاشت که وجودش خیر مطلق گردید و کلمه حق شد!
با اذانش از روان خود در سرشت نوزاد فاطمه فرو ریخت و رایحه و حقیقت نبوت را در جانش به ودیعت نهاد.
اذانی که ژرفترین سرود در قلب کودک امیرمؤمنان جای گذاشت و در نتیجه پسین تپشهای این قلب سرشار، مانند نخستین تپشهایش، آهنگ "الله اکبر و لاالهالاالله" سرمیداد!
اذانی که مکنونات پیچیده در جان بزرگ نبوی در روان نوزاد فرو ریخت و هرچه را در گستره نقش خویش داشت در پهنه نفس نوزاد بگستراند!
بعد اذان پیامبر و کودک مدتی طولانی به هم نگریستند !
پیامبر به او نگریست تا ببیند در کجای وجودش قرار دارد و حسین به پیامبر نگریست تا از او سرشار شود و چشمههایش فوران کند!
سپس هر دو به یک معنا باز گشتند :
"حسین منی و انا من حسین!"
تصویری بسیار زیبا از صورت و اندام پیامبر داشت و پیامبر پرتوی تابناک از محبت و ویژگیهای درون خویش بر او تابید تا فراسوی چهره، از جهت معنا نیز تکامل بخش معنویتهای او باشد.
حقیقت وجودی او، از آن پس،انسانیتی به پیامبر بر آمده " انا من حسین" و نبوتی به مردی نفود یافته " حسین منی" شد!
او و دردانه دیگر علوی در مکتب تربیتی نبوی دو پرورش یافته بزرگیاند که یکی از آن دو، کلمه آرام حق بود و دیگری نیز نمونه برای همان کلمه بود!
یکی داعی به حق و دیگری پشتیبان همان دعوت!
حسین کودکی که در محیط خانوادگی نبوی فرود آمد که در نماد بشری برترین انسانیت بود و در نتیجه والاترین مرد شد زیرا والاترین کودک بود در والاترین محیط.
سَلَٰامٌ عَلَيۡهِ يَوۡمَ وُلِدَ
سلام بر او که زاده شد!
حمید احمدی
سوم شعبان ۱۴۴۶
۲۴ بهمن ۱۴۰۲