همراه با پیامبر خدا در آخرین حج! (۶)
رغم همه مناقشات و زحماتی که عدهای خو گرفته به فرهنگ جاهلیت ایجاد کرده بودند، انجام اعمال به پایان میرسد و جمعیت خسته از سفر و انجام اعمال لختی در مسجدالحرام میآسایند تا همه آماده حرکت و راهی منطقه ابطح شوند و در خیمهها آرام گیرند.
● گذر خاطرات و دلتنگیها و شوقها
پیامبر نگاهش را به شعب ابوطالب و آرمگاه جنة المعلاة ( قبرستان ابوطالب) دوختهاند. و حتی از آنجا فراتر به سالهای کودکی و نوجوانی و
دلتنگ همسر فداکار و دلداهاش خدیجه و یار و حامی فداکار و عموی خردمندش ابوطالب است و قطرات اشک فراق آن یاران صورتش را خیس میسازد. بار دیگر خاطرات بدو باز میگردد و رشتهاش از هم گسسته نمیگردد.
خاطراتی که از ذهنش نمیگذشت، مگر اینکهوجودش همراه با آرامش و خشنودی از آن سرشار میگردید، اما همینکه در خاطرش زنده میشد، قطره اشک داغی بر گوشه چشمانش مینشست و قطره دیگری با صدایی آهسته و فریادی آرام بر گونههایش فرو میغلتید.
خاطراتی که با آن سایه ابوطالب را میدید که گاه خیره به وی مینگریست، و پس از روز مدینه بارها در خیالش آمد و رفت میکرد.
در لابلای سایه ابوطالب، تصویرهای متحرکی شتابان میگذشتند. تصاویری از غار حرا، مکه، خانه ارقم را میبینند و احساس مهربانی عمیقی میکنند.
از مهربانی و بزرگی بانویی فداکار که همه احساس و عواطفش را در روزهای تنهایی و سختی خرجش کرد و صبورانه همچو کوهی از پایداری و ایمان استوار ایستاد.
بانوی ثروتمند قریش به عشق او، گرسنه پرکشید. و سالهای سخت شعب ابیطالب که یادآوری شدت رنج و گرسنگی و فقر آن روزها، اندوه سنگینی بر سینهاش مینشاند و از سویی شکرگزار استواری ایمان یاران وفادارش در راه آرمانهای بلندش است.
از دیگر سو، تصویر بتهای صفزدهای در برابر چشمانش میگذرند که به ریشخند آنها را به مبارزه طلبیدند و لگد کوبشان ساختند و سرانجام همه آنها به زیر کشیده میشوند.
از طرفی تصاویر رنجها و ناراحتیهایی در برابرش میگذرند که بدانها دچار شده بودند، اما با عزمی قاطع و آهنگی استوار، در راه مبارزه خود گام گذاشته، بدین رنجها هیچ توجهای نشان ندادند و از رفتن روی بر نگرداندند و دچار اندک تردید و دو دلی نشدند.
خاطرات یاران صادقی که با وجود انبوه شدن دشمن به پیروزی باور داشتند.
سدها و موانع این راه پرپیچ و سخت و ناهموار از خاطرش میگذرند که چگونه هیچیک مانع رساندن آوایش به گوش خلق نگردیدند.
در پشت همه آنها دفاع و پشتیبانی ابوطالب را میبیند و عواطف و حمایت خدیجه و شجاعت و پیکار قهرمانان بزرگی همچو علی را میبیند.
خدیجه در هاله مقدسی از عشق همسری، در برابر چشمانش میگذشت که پس از سالها انبوه خاموشی دچارش گردید و دلتنگ صدایش و نگاه عاشقانهاش شده و در بازروایی خاطراتس همچنان قدردانش و از او به بزرگی و عزتمندی یاد میکنند.
همه لحظات آن سالهای سخت و روزهای پیروزی و سرفرازی، شور و استواری و گذشت و فداکاری سه کس فراوان در تصاویری که در خاطراتش صف کشیدهاند پررنگ و برجسته اند: ابوطالب، خدیجه و علی!
خاطرات روزهای سخت هجرت برایش زنده میشوند و علی را با آن فداکاری شگفتانگیزش میبینند که جامه خواب او را پوشیده در بسترش آرمیده است و با بزرگداشتی عحیب بدو خیره میباشد.
غار ثور و مرد همراهش از نظر میگذرد که سخت بیمناک است و رعشه سر و پایش را فرا گرفته و خود را به یاد میآورند که سعی دارند به او آرامش بدهند!
در خاطراتی فرو رفته است که سازنده مجد و شکوهاند ولی هریک با غم فراق بزرگی و جوانمردیها همراه است.
سپس یثرب را و خاطرات آن روز با شکوه را که وارد آن شدند و تلاشهای خود و یارانش در استوار گردانیدن عقیده و بهره برداری از آن شهر برای پیریزی دولت نوین را مرور میکنند و لبخندی آرامبخش بر لبانمبارکش نقش میبندد.
سلسله جنگهایی از نظرش میگذشت که در همه آنها، مهمتر جنگ بدر بود که دو گروه را میدید که صف بسته برای پیکار آماده شدهاند، و قهرمانان خود را هر یک در جای خود مییابند، و علی آن تندر خروشان را مشاهده میکنند که در همه سوی میدان بر سر دشمن فرود میآید و سرانجام پیروز جنگ از منظرش میگذرند، و شادی ریشهداری وجود با وقار و استوارش را تکان میدهد. جنگهای یهودیان لجوج و خودخواه و دسیسههای اهل نفاق را در تصویرهای خاطراتش مرور میکنند و در هر یک، شهیدان، آن مردان شاهد که خالصانه و شکوهمند پر کشیدند را مینگرند و غصههای فراقشان قطرات اشک بر چشمانش حلقه میزند.
آن تصویرها از خیالش دور میشوند و حقیقت خود را نشان میدهد:
ابوطالب شیرمردش در دوران پایهگذاری بود و دست از زندگی نشُست مگر پس از آنکه در فرزند جوانش علی شیر مرد رسالت، در دوران ساختن و بالا بردن نمایان گردید.
جمعیت همه از اعمال فارغ و آماده حرکت شدند، بعد از ساعتی همه در خیمهها مستقر گردیدند، عدهای در حال احرام و عدهای با انجام عمره تمتع از احرام خارج شدند و عدهای همچنان بر این شیوه حج گزاری خرده میگیرند و حتی برخی رغم آنکه وظیفهشان انجام عمره تمتع و خروج از احرام بوده در احرام باقی ماندند.
● اولویت دادن رسیدگی به امور مردم به جای حضور در مسجدالحرام!
پیامبر از پنجم تا هشتم ذیحجه که مکه را به سوی مشاعر ترک کردند، به خاطر رسیدگی به امور حاجیان به مسجدالحرام برای اقامه نماز و زیارت و طواف و عبادت نرفتند و روزها ساعتها جلوی خیمه مینشینند و به سوالات مردم و مراجعاتشان پاسخ میدهند و به امورشان رسیدگی میکنند و گاه به بیان مسائل و احکام و آداب حج میپردازند و بر امور کاروان نظارت و به مدیریت حجاج میپردازند.
●مهمانی و اطعام حاجیان
پیامبر خدا مطابق سیره جاویدش سنتهای نیکوی پیشینیان را احیا میکنند و ارج مینهند. ازجمله آنها در حج پذیرایی از حاجیان بوده است که از آن "رفادت حجاج"یاد میشود. این سنت نیکو را تایید و ابقا میکنند.
و در سال نهم هجری، سال حج البرائه که امام علیبن ابیطالب امیرالحاج بودند این مهمانی و اطعام به رسم اجداد پیامبر از سوی دولت نبوی به دستور پیامبر انجام گرفت و در حجهالوداع نیز که خود حضرت امارت حج را عهدهدار هستند، این رفادت و اطعام حاجیان از سوی ایشان انجام میگیرد و همه حاجیان در یک روز قبل عزیمت به مشاعر مهمان پیامبر خدا میشوند و از همه ایشان پذیرایی میگردد.*
ادامه دارد
حمید احمدی
*ازرقی، اخبار مکه ،ص۸۲ و شفاء الغرام ،ج۲، ص۱۰۶