همراه با پیامبرخدا در آخرین حج!(۴)
●روز پنجشنبه
بعد از منزلگاه سُقیا با جمعیت انبوه حرکت میکنند و با سیر شبانه،صبح روز پنجشنبه به قریه ابواء در وادی حردان در ده کیلومتری شهر ابواء میرسند.
برای پیامبر ابواء زنده شدن همه خاطرات مادرش است که در آغوش این شهر آرام گرفته است!۱
مادری که در کودکی او را از دست داد اما همیشه چشمهای نگران و آغوش گرمش را با خود همراه دارد، حال که به نزدیکش آمده دوباره خاطراتش را با خود مرور میکنند و آن مادر پاک و رنجدیده را بزرگش میشمرند و او را زندهتر از همیشه در قلبش مییابند!
●هدیه دانههای خوراکی به پیامبر
در یکی از وادیهای ابواء مردی برای پیامبر ظرفی پر از دانههای سفید شبیه نخود هدیه میآورد، حضرت میپذیرند و از آن میل میکنند.۲
هدیههایی که نفیس و ممتاز نیستند اما در دریایی از عشق و عاطفه و خلوص پیچیده شده و از مردمی با بضاعت اندک اما در نهایت اخلاص و سادگی تهیه و تقدیم محضرش میکنند، قبولش، تکریم آنان و باعث خرسندیشان میشود. به خصوص در آن هنگام که نزد خودشان از هدیهشان تناول میکنند یا مورد استفاده قرار میگیرد، نهایت احترام و تشکر و قدرشناسی تلقی میگردد و برآوردن آرزوی هر مسلمانی است. چون به کسی که همه وجودش عشق به اوست و نهایت دوستیاش، پذیرش محبتش، خود هدیهی فاخریست!
پیامبر خدا به عنوان محبوب او و حبیب خداوند وقتی هدیهاش را با چهره گشاده میپذیرد و از غذای سادهاش میل میکنند، برایش اوج زیبایی است که میتواند برای خود به تصویر بکشد و برای همه عمر به یاد و قلبش بسپارد!
● عذرخواهی به خاطر عدم قبول هدیه!
صعب بن جثّامه لیثی در همین منزلگاه ران گورخری را که شکار کرده بود و هنوز خون از آن میچکید، برای پیامبر هدیه میآورد. پیامبر آن را بازگرداند. احساس میکنند که وی ناراحت شده، از اینرو به او فرمودند: "نمیخواستم هدیهات را رد کنم، ولی ما مُحرم هستیم."۳
● روز جمعه
کاروان از ابواء به وادی "عَقَبههَرشی"
(وادی ازرق) و از آنجا به قُلّه هَرشی(لِفت) میرسند.۴
کمی بعد از قله در محل "اِراک" که در منطقه "جحفه" قرار دارد و قبل از موقعیت "غدیر خم" واقع شده، میروند و نماز را در اینجا اقامه میکنند.
از اِراک به "کُراعالغُمَیم"
میرسند که غدیر در همین منطقه قرار دارد. در این محل توقف میکنند.
●دعا برای زایران پیاده
در همین محل جمعی از زائران پیاده خدمت پیامبر میرسند و از خستگی راه شِکوِه میکنند و از حضرت درخواست دعا دارند.
پیامبر خدا به آنان که به صف مقابلشان ایستادهاند، نگاه محبت آمیزی میکنند و سپس چنین دعا میکنند:
"الّلهُم اَعطیهم اَجرهُم و قوِّهم". خداوندا! به ایشان اجرشان را عطا فرما و ایشان را قوی بگردان.
با خرسندی و نشاط آماده حرکت میشوند.
پیامبر مردم را به میانهروی در راه رفتن توصیه میکنند و میفرمایند:
"اگر در راه رفتن بین دویدن و آرام رفتن حرکت کنند ، هم جسمشان راحت میشود و هم راه زودتر پیموده میشود".۵
●روز شنبه
جمعه از منطقه غدیر به سمت " قُدَید" حرکت میکنند و شنبه به قُدید میرسند. و در منزلگاهی به نام " مُشَلَّل نماز میگزارند.
●روز یکشتبه
روز یکشنبه به منطقه عُسفان میرسند. و در آنجا استراحت میکنند.
● روز دوشنبه
روز دوشنبه به "مرّالظهران" وارد میشوند و تا غروب آفتاب در این محل استراحت میکنند.
غروب از این منطقه حرکت میکنند و در محل "ثنیّتین"بین دو کوه "کُدی" و "کَدا" پیاده میشوند تا نماز مغرب و عشاء را اقامه کنند. و شبانه از این محل حرکت و راه را طی میکنند تا به "سَرِف" میرسند۶ که آخرین منزل قبل مکه است.
در این منطقه پیامبر خدا به تشریح حج تمتع و عمره تمتع میپردازند.چنانچه عایشه همسر پیامبر میگوید:
" با پیامبر خدا در ایام حج از مدینه خارج شدیم تا به منطقه سَرِف رسیدیم. پیامبر از اقامت گاهشان بیرون رفتند و در جمع اصحاب خود گفتند:
"هر کسی که قربانی همراه ندارد دوست دارم که اِحرام حجش را عمره قرار بدهد و هر کسی که قرباتی همراه دارد چنین نکند."۷
برخی به آن عمل کردند و برخی هم آن را انجام ندادند.۷
پیامبر همین مطلب را در محله بطحا در مکه هم تکرار کردند۸
●ورود پیامبر به مکه در چهارم ذیحجه
پیامبر با جمعیت زایران بعد از گذر از ذیطوی به کوه کدا آمدند و وارد منطقه ابطح ( بطحا) در شمال شهر مکه شدند.۹ و در روز چهارم ذیحجه از بالای مکه، از گردنه "مدنیّین" وارد مکه میشوند۱۰ و در منطقه ابطح خیمههای حاجیان را بر پا میکنند و در این منطقه ساکن میشوند.همزمان کاروان یمن به سرپرستی امام علی بن ابیطالب هم به مکه میرسد.۱۱
(ادامه دارد)
حمید احمدی
-----------------
● منابع:
۱- بحار الانوار، ج۱، ص۴۴۱
۲- واقدی، المغازی، ج۲، ص۱۰۹۴
۳-همان و صحیح مسلم، ج۲، ص۶۹۸.
۴-سنن بیهقی، ص۱۰۹۶و سنن ابن ماجه، ج۲، ص۹۶۵
۵-المحاسن، ج۲، ص۱۲۹
۶-المغازی، ص۱۰۹۷.
۷-صحیح بخاری، ج۱، ص۱۸۹و سنن بیهقی، ج۴، ص۳۵۳.
۸- همان، ج۵، ص۴
۹- المغازی، ج۲،ص۱۰۹۷.
۱۰- الکافی، ج۴، ص۲۴۵.
۱۱-بحار الانوار، ج۲، ص۳۹۳-۳۹۶