پنج شنبه 1 آذر 1403

نهضت علمی و اصلاح فرهنگی و فکری امام صادق‌ علیه‌السلام

اوج‌گیری فرقه گرایی مذهبی، ورود اندیشه‌های کلامی یونان به حوزه اسلامی و دعوت دینی عباسیان همگی ضرورت تلاش و جهاد علمی را طلب می‌کرد تا اندیشه و معارف اسلامی مکتب اهل بیت علیهم‌السلام با نهضت علمی و اصلاحی بالنده و با پیراستن از آرا و اندیشه‌های ناصواب و التقاطی، از آن‌ها تمایز یابد و مهم‌تر از آن، اصول و قواعد بنیادی اسلام نیز استوار گردد.


 نهضت علمی و اصلاح فرهنگی و فکری امام صادق‌ علیه‌السلام 

 

اوج‌گیری فرقه گرایی مذهبی، ورود اندیشه‌های کلامی یونان به حوزه اسلامی و دعوت دینی عباسیان همگی ضرورت تلاش و جهاد علمی را طلب می‌کرد تا اندیشه و معارف اسلامی مکتب اهل بیت علیهم‌السلام با نهضت علمی و اصلاحی بالنده و با پیراستن از آرا و اندیشه‌های ناصواب و التقاطی، از آن‌ها تمایز یابد و مهم‌تر از آن، اصول و قواعد بنیادی اسلام نیز استوار گردد. تجارب تاریخی بعد، بر درستی راه و راهبرد امام علیه‌السلام صحّه نهاد؛ چنان‌که در همه ملل و تمدن‌ها آن‌چه موجب ماندگاری و بقاست، صرف عمل و تکثر عددی پیروان نیست و نبوده است، بلکه اندیشه و تفکر مبتنی بر اصول و قواعد استوار است که ماندگار می‌ماند و مکتبی و دیانتی را مانا می‌سازد.

در دوران آشوب‌زده و بحران‌های سیاسی، دینی و مذهبی که همگی خود را منتسب به دیانت می‌دانستند و در اوج‌گیری فرقه‌ها و تکوین مکاتب و نحله‌های فکری که متأثر از اندیشه‌ورزان دینی بودند، بی‌آن‌که از آبشخور دین بهره‌ای برده باشند، امام صادق علیه‌السلام به صیانت از دین و ترویج ارزش‌های متعالی و ناب آن همت گمارد. 

کژراهه‌‌های ایجاد شده در ذیل جریان‌های فکری و مذهبی، در عصر امام باقر و امام صادق علیهما‌السلام ، حاصل دوری جستن حکومت‌ها چه در شکل نهاد خلافت و چه در شکل سلطنت، از آموزه‌ها و اندیشه خالص و ناب دینی بود. 

گسترش فتوحات و اصالت يافتن آن در جوامع اسلامی، باعث غفلت از اندیشه دینی شد و مضافاً تحول در ترکیب جمیعتی و تکوین جامعه‌ای با تنوع فرهنگی و دینی، برخورد با علمای ادیان و مکاتب و رسوم مختلف در سرزمین‌های فتح شده، و ضعف فاتحان و جنگ‌جویان در حوزه معارف و اندیشه دینی، سبب شد که مسلمانان نتوانند سره از ناسره تشخیص دهند و خود عاملان اندیشه‌هایی شدند که آن‌ها را اسلامی پنداشتند و مردان و زنان سرزمین‌های فتح شده نیز فقط با شعارهای عدالت طلبی و برابری خواهی جذب اسلام شدند ولی از اندیشه اسلامی اطلاعی نیافتند و هر آن‌چه از قبل؛ از ادیان و ملل داشتند، حفظ کردند، بی‌آن‌که سایر آموزه‌های وحیانی در ساحت عقیده و اندیشه در تعالیم و زندگی‌شان راه یابد.

در چنین اوضاع و بحران اندیشه و فکر، که آرا و آئین ادیان و ملل در پوسته اسلامی وارد شد و هر یک خود را مکتب و فرقه اسلامی معرفی می‌کرد و حوزه درس و مدرسه فکری نیز به راه انداخته،امام علیه السلام با پشتوانه‌ای غنی از ذخایر معنوی و دینی و تمسک به آموزه‌های وحیانی و تعالیم نبوی به تکمیل و تحکیم پایه‌های علمی، حقوقی و فرهنگی مکتب اهل بیت علیهم‌السلام پرداخت و آن را بارور ساخت.

با استفاده از سرمایه ارزشمند انسانی تربیت شده در مدرسه دو امام پیشین، نهضت علمی بزرگی را در جهان اسلام پی‌ریخت و با تأسیس مدرسه فقهی که امتداد آن به سایر ساحت‌ها و حوزه‌ها کشیده شد، حیات و بقای شیعه را تضمین کرد. امام در این نهضت عظیم از پرورش‌یافتگان مکتب امامت به شایستگی بهره برد و در شهرهای مختلف که کانون مباحث علمی بود، نخبگان بزرگ شیعه را مرجع دینی و فقهی مردم ساخت، آن‌چنان که حضرت در باره چند تن از بزرگان و فرهیختگان شیعی فرمود:

" کسی همانند زراره و ابوبصیر لیث مرادی و محمد بن مسلم و برید بن معاویه عجلی، ولایت ما و احادیث پدرم را زنده نکرد. اگر این‌ها نبودند، کسی از ما و احادیث ما اطلاع پیدا نمی‌کرد. این‌ها حافظ دین و اشخاص محل اعتماد پدرم بر حلال و حرام خدا هستند". [وسایل الشیعه ج۱۸، ص ۱۰۳]

این گروه شامل ده‌ها تن از حکما، متکلمان، محدثان و فقهای شیعی بودند و در کنار ده‌ها عالم فرهیخته دیگر همانند ابن ابی‌یعفور و ابوحمزه ثمالی در این نهضت علمی نقش آفرین بودند.

امام در روایات زیادی با تأییدشان، ایشان را در مقام مرجعیت علمی و دینی در شهرها و مناطق مختلف معرفی کرد. چنان‌چه ابوالحسن بن اعین بن سوسن( زراره) که از نوادگان راهب یونانی مسلمان شده بود را در عراق مرجعیت بخشید. و ده‌ها عالم بزرگ و برجسته دور او جمع شدند چنان‌چه ابن‌اَبی‌عُمیر می‌گوید: "من و معاصرینم در کنار زراره همچون کودکانی بر گرد معلم بودیم".[رجال کشی،ص۱۳۵]

امام با شناختی که از توانایی‌های هر یک از این عالمان داشت،ایشان را در حوزه خاص علوم اسلامی برای تبیین و بسط و دفاع از آن در هندسه اندیشه اسلامی مأمور ساخت. ابوجعفر محمد بن نعمان احول را به حوزه کلامی در عراق گمارد.

ابومحمد هشام بن حکم که جوانی شجاع واز مدافعان سرسخت اندیشه شیعی بود در کنار علی بن اسماعیل میثمی در کلام و جمیل بن دراج، عبدالله بن مسکان، عبدالله بن بکیر ، حماد بن عیسی و حماد بن عثمان را در حوزه حدیث مأموریت دادند.[ ر.ک. رجال کشی، ص۱۳۵،۳۰۴و ۳۷۵]

از دیگر اقدام‌ها و جهاد علمی امام صادق علیه‌السلام در عرصه تبیین و تثبیت نظریه امامت بود.

 پیدایی‌اندیشه‌های زیدیه، کیسانیه و رواج جنبش‌های مدعی مهدویت و قیام عباسیان، تردیدها و رهیافت‌های گوناگونی را در نظریه امامت سبب گردید. امام علیه‌السلام تلاش گسترده‌ای را با تمسک به نصوص دینی و سنت و سیره امامان علیهم‌السلام و آموزه‌های عقلی و دینی در اثبات و استمرار جریان امامت و مختصات آن پرداخت. 

بیشترین تلاش امام معطوف به دو اصل مهم و بنیادی در امامت بود: اصل "نص در تعیین امام" و اصل "علم امام"[ر.ک : تشیع در مسیر تاریخ،ص۳۲۴-۳۲۵] 

این جهاد و تلاش هوشمندانه امام صادق علیه‌السلام، نهضت گسترده علمی و فرهنگی ایجاد کرد که به اصلاح و پالایش اندیشه اسلامی در چارچوب مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام انجامید و لذا امام علیه‌السلام به عنوان بزرگترین اصلاح‌گر فکری با پالایش اندیشه و تفکر اسلامی از پیرایه‌ها و بیراهه‌ها به پاسداری و احیا و صیانت و بالندگی اسلام ناب پرداخت و نهضت بزرگ علمی و فرهنگی را بناگذاشت که مذهب شیعه امامیه به او شناخته و به نام او شهرت یافت.و مذهب شیعه به جریان تنومند و بالنده تبدیل گردید و در آن آثار علمی در ساحت‌ها و حوزه‌های مختلف خلق شد که امروز از تراث‌های ارزشمند اسلام می‌باشند.

 الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ.

سلام بر تو اى مصلح برتر، سلام بر تو اى بزرگ بزرگان.

 

  •        حمید احمدی 
  •        اردیبهشت ۱۴۰۳