پذیرش عذر!
وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ. لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ.۱
---------------'
رمضان پنجم
قال علی علیهالسلام:
عَلَيْكَ بِمُدَارَاةِ النَّاسِ وَ إِكْرَامِ الْعُلَمَاءِ وَ الصَّفْحِ عَنْ زَلَّاتِ الْإِخْوَانِ۲
"بر تو باد مدارای با مردم و اکرام علما و گذشت از لغزشهای برادرانت"
از خواص و رهاورد رمضان و روزه ممارست بر احسان و کسب فضائل والای انسانی همانند بزرگمنشی و بزرگواری و کرامت نفسانی است که از مختصات آن تعامل بزرگوانه و عفو و گذشت از خطای دیگران و پذیرش عذر آنان حتی با علم و آگاهی به غیر صادقانه و درست نبودن آن باشد، خاصه اگر خاطیان و عذر آورندگان از ضعیفان باشند.
آوردهاند که در عصر سلیمان نبی علیهالسلام، پرندگان و حیوانات زیادی و هر یک بهر کار و امری در خدمتش بودند و خود به امور و گزارشها و کارهایشان رسیدگی میکرد. روزی در حین بررسی و پرسش از احوالشان، آگاهی یافت که هد هد حضور ندارد. ابروان در هم کشید و به انتظارش ماند تا علت تأخیر بپرسد و بداند.
چون هدهد باز آمد و عذر خویش بگفت و از جریان قوم سبا خبر داد، سلیمان گفت: بنگریم تا این عذر که میآوری راست است یا دروغ. اگر دروغ باشد ترا عذابی سخت کنم.
جبرئیل امین آن ساعت از بارگاه عزت ربوبی نزد سلیمان آمد و گفت:
ای سلیمان! مرغک ضعیف را تهدید میکنی که باش تا در کار تو بنگرم که راست میگویی یا دروغ؟
ای سلیمان! از مرغی ضعیف به عذری ضعیف چرا بسنده نکنی و به درخواست صدق و راستی از وی، تهدید کنی؟
چرا از ما نیاموزی معاملت با بندگان را؟
یک کافر که در دریا بر کشتی نشیند وطوفان برآید و کشتی در تلاطم امواج افتد، کافر از غرق بترسد و بت را بیاندازد و به زبان، عذر دروغ آرد. چون از دریا بیرون آید و از غرق خلاص یابد دیگر باره بت پرستد و به کفر خویش بازگردد!
من به دروغ وی ننگرم و عذر دروغ وی بپذیرم و از غرق نجاتش دهم۲
- حمید احمدی حاجیکلائی
- ۱۱ رمضان ۱۴۴۶
- --------------------
- ۱-و جوياى [حال] پرندگان شد و گفت مرا چه شده است كه هدهد را نمى بينم يا شايد از غايبان است. قطعا او را به عذابى سخت عذاب مى كنم يا سرش را مى برم مگر آنكه دليلى روشن براى من بياورد.(نمل آیات ۲۰ و ۲۱)
- ۲-اعلام الدين، ص۹۶ بحارالانوار(ط-بیروت)ج75
- ۳- برگرفته از کشف الاسرار، ج۷، ص۲۱۲