دوشنبه 5 آذر 1403

28 مرداد 1398

بررسی واقعه غدیر از نگاه کتاب شریف الغدیر

کتاب شریف «الغدیر» در یک نگاه به واقعه غدیر به روایت الغدیر، حدیث غدیر متواتر ترین روایت در بین روایات اسلامی، شهادت علمای اهل سنت به جریان غدیر و حقانیت امیرالمومنین(ع) ، اهل سنت و آیه اکمال ، احتجاجات به حدیث غدیر ، اولین مخالف غدیر چه کسی بود و چگونه عذاب شد؟ و دیدگاه اهل سنت پیرامون آیه تبلیغ می پردازد که در این نوشتار به مناسبت عید غدیر منتشر می شود.


به گزارش پایگاه اطلاع رسانی الاربعین، از مسائلى كه انسان را سخت در تعجب فرو مى برد، اين است که بعد از پيامبر صلى الله عليه وآله طوفان عجيبى در جامعه اسلامى بر سر مسأله خلافت در گرفت، طوفانى كه نتيجه آن تغيير محور خلافت از خاندان پيامبر صلى الله عليه وآله به سوى افراد ديگرى بود، آنها كه از سوى خدا به عنوان جانشينى پيامبر صلى الله عليه وآله معرفى شده بودند كنار زده شدند، و ديگران جاى آنها را گرفتند![1]

شگفت انگيزتر اين كه حذف و سانسور فضايل اهل بيت عليهم السلام منحصر به قرون نخستين اسلام، و عصر خلفاى بنى اميه و بنى عباس نبود، در عصر حاضر كه به اصطلاح «عصر تحقيق» و بررسى دقيق مسائل تاريخى است، و معمولاً كتاب هاى اسلامى چاپ و در كشورها و بلاد مختلف منتشر مى گردد، و هرگونه تغيير و تحريف و سانسور مطالب موجب رسوايى بزرگى است، باز جمعى از «محققان متعصب»! دست از گرايش هاى اموى و عباسى بر نداشته، و هنوز هم به سانسور و تغيير و تحريف مشغولند؛[2] به نحوی که «واقعۀ غدیر» و اعلام وصى و وزير بودن امام علی علیه السلام از سوى پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله، مورد تحريف قرار گرفته است.[3]

اینگونه است که  علامه امینی رحمه الله علیه که انسانی نابغه و فوق العاده برجسته و اهل مطالعه، منطق و استدلال بود، کتابی به نام الغدیر نگاشت[4] و به صورت گسترده اى پيرامون واقعه غدير بحث كرد.[5]

کتاب شریف «الغدیر» در یک نگاه

کتاب« الغدیر» در اصل «شعراء الغدیر» نام داشت و دلیل آن جمع آوری اشعار شعرا در ارتباط با غدیر در طول قرون و اعصار بوده است؛  علامه امینی در هر سده ای شعرای مهمی که درباره غدیر شعر گفته اند، جمع آوری کرده است.[6]

این مرد بزرگ در تمام قرن ها دنبال شعرایی بوده که مورد قبول اهل سنت است؛ و این نشان می دهد که در ماورای آیات و روایات و تاریخ، در بیان اشعار هم، غدیر اهمیت داشته است.[7]

مرحوم علامه امينى «رضوان الله عليه»، برای اینکه کاری اساسی انجام دهد،[8]  كتاب ارزشمند و بى نظيرش را،[9] که در یازده جلد نوشته شده است،[10] محدود به شعراء نکرد؛[11] بلکه غدیر را از زوایای مختلف کتاب، سنت، تاریخ و ادب مورد بحث قرار داد.[12]

لذا صاحب الغدیر علاوه بر آنکه به سراغ انعکاس مسئله ی غدیر در ادبیات عرب رفت و اشعار شعرایی که در این زمینه شعر سروده اند را از قرن اول به بعد به ترتیب ذکر نمود، از نظر آیات نیز به سه آیه پرداخت که مطابق منابع شیعه و اهل سنت بر غدیر دلالت دارد. [13]

همچنین از نظر روایت، حديث غدير را، در اين كتاب تحقيقى، از يكصد و ده نفر از صحابه پيامبر نقل کرد و علاوه بر اين، از هشتاد نفر از «تابعين»[14] نيز حديث ارزشمند غدير را مورد توجه قرار داد.[15]

 نويسنده توانمند الغدير احاديث مربوط به اين حادثه بزرگ و كم نظير را از سيصد و شصت كتاب مختلف نقل كرده است؛ كتاب هايى كه قسمتى از آن، از اهل سنت و قسمتى ديگر، از شيعه است.[16]

هم چنین آن عالم بزرگ، علاوه بر شرح ماجرای غدیر، فضایل علی علیه السلام را نیز در آن کتاب گرانسنگ منعکس کرده است.[17]

بی جهت نیست  كتاب  هایی نظير «عبقات الانوار»، «المراجعات»، «احقاق الحق» و مانند آنها که در موضوع  غدیر نوشته شده است، به پاى الغدير نمى رسد؛ چون مرحوم علامه، دقيق تر و منظم تر بحث كرده است.[18]

واقعۀ  غدیر به روایت الغدیر

بسيارى از مورخان اسلامى نوشته اند كه پيغمبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله در آخرين سال عمرش مراسم حج را بجا آورد، آن حضرت به هنگام بازگشت از مكه در بيابان خشك و سوزان «غدير خم» دستور توقف به همراهان داد.[19]

منبرى از جهاز شتران ترتيب داده شد و پيامبر صلى الله عليه و آله بر فراز آن قرار گرفت... ناگهان پيامبر صلى الله عليه و آله به اطراف خود نگاه كرد، كسى را جست وجو مى نمود، و همين كه چشمش به على عليه السلام افتاد، خم شد و دست او را گرفت و بلند كرد آنچنان كه سفيدى زير بغل هر دو نمايان شد و همه مردم او را ديدند و شناختند.[20]

در اين جا صداى پيامبر رساتر و بلندتر شد و فرمود: « ايُّهَا النّاسُ! مَنْ اوْلَى النَّاسِ بِالْمُؤمِنينَ مِنْ انْفُسِهِم ؟؛ ای مردم! چه كسى از همه مردم نسبت به مؤمنين از خود آنها سزاوارتر است؟»گفتند: خدا و پيامبر داناترند.[21]

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «خدا مولا و رهبر من است، و من مولا و رهبر مؤمنانم و نسبت به آنها از خودشان سزاوارترم»، سپس افزود: « مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ؛ هر كس من مولا و رهبر او هستم على مولا و رهبر اوست».[22]

اين سخن را سه بار تكرار كرد، و به گفته بعضى از راويان حديث، چهار بار، سپس سر به آسمان بلند كرد و گفت: «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ، وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ وَأَحِبَّ مَنْ أَحَبَّهُ، وَأَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُ، وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ، وَأَدِرِ الْحَقَّ مَعَهُ حَيْثُ دَارَ؛ خداوندا دوستان او را دوست دار، و دشمنانش را دشمن دار، محبوب دار آن كس كه او را محبوب دارد، و مبغوض دار آن كس كه كينه او به دل گيرد، يارانش را يارى كن، و ترك كنندگان ياريش را محروم ساز، حق را همراه او بدار، و او را همراه حق».[23]

سپس فرمود: «فلْیُبَلِّغِ الْحاضِرُ الْغائِبَ؛ همه حاضران به غائبان اين خبر را برسانند». هنوز صفوف جمعيت از هم متفرق نشده بود كه جبرئيل، امين وحى خدا را نازل گشت و اين آيه را بر پيامبر فروخواند: «اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتی...؛امروز آيين شما را كامل و نعمت خود را بر شما تمام نمودم»![24]

در اين هنگام پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «اَللَّهُ أَكْبَرُ، اَللَّهُ أَكْبَرُ عَلَى إِكْمَالِ اَلدِّينِ وَ إِتْمَامِ اَلنِّعْمَةِ وَ رِضَى اَلرَّبِّ بِرِسَالَتِي وَ اَلْوَلاَيَةِ لِعَلِيٍّ مِن بَعدى؛ خدا را تكبير مى گويم، خدا را تكبير مى گويم، بر اين كه آيين خود را كامل و نعمت خويش را بر ما تمام كرد، و رضايت خود را به رسالت من، و ولايت على پس از من، اعلام داشت».[25]

در اين هنگام شور و غوغايى در ميان مردم افتاد، و همگان على عليه السلام را به اين مقام تبريك گفتند، از جمله ابوبكر و عمر اين جمله را در حضور جمعيت به على عليه السلام گفتند: «بَخٍّ بَخٍّ لَكَ یابْنَ اَبِیطالِبٍ، اَصْبَحْتُ وَ اَمْسَیتَ مَولای وَ مَوْلا كُلُّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَهٍ؛ آفرين بر تو، آفرين بر تو، اى فرزند ابوطالب تو مولا و رهبر من و تمام مردان و زنان با ايمان شدى ...»![26]

گروه عظيمى از علماء و دانشمندان اسلام حديث فوق را با عبارات مختلف گاهى مفصل و گاهى بسيار فشرده و كوتاه، در كتب خود آورده اند. مرحوم علامه امينى كه خود كتاب مستقل بسيار پرمايه و كم نظير «الغدیر» را در اين باره نوشته، نام بيست و شش(26) تن از علماى اسلام را كه درباره حديث غديركتاب جداگانه نوشته اند، نام برده است.[27]

جالب اين كه «علامه امينى» رضوان الله عليه جمله «أَلَسْتُ أَوْلى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ؟؛ آيا من نسبت به شما از خودتان سزاوارتر نيستم؟» را از 64 (شصت و چهار) محدث و مورخ اسلامى نقل كرده است، كه نشان مى دهد اين جمله قولى است كه جملگى برآنانند.[28]

حدیث غدیر متواتر ترین روایت در بین روایات اسلامی

حديث غدیر از احاديث متواترى است كه احدى نمى تواند در صدور آن از پيامبر صلى الله عليه و آله ترديد داشته باشد،[29] لذا هر شخص بى نظرى به مجموعه  اسناد و مدارك (کتاب الغدیر) نگاهی بيندازد يقين پيدا مى كند كه حديث غدير از قطعى ترين روايات اسلامى و مصداق روشنى از حديث متواتر است و به راستى اگر كسى در تواتر آن شك كند، بايد به هيچ حديث متواترى اعتقاد نداشته باشد.[30]

شهادت علمای اهل سنت به جریان غدیر و حقانیت امیرالمومنین(ع)

مرحوم «علامه امينى» رحمه الله، روايات فراوانى را از طرق علمای اهل سنت (هم چون سیوطی،[31] خطيب بغدادى،[32] حاكم حسكانى،[33] حافظ أبو نعيم اصفهانى) راجع به جريان غدير خم، نقل مى كند كه جاى ترديدى براى هيچ فرد با انصافى باقى نمى گذارد.[34]

در حقیقت اين كتاب نفيس «الغدير» است كه تمام ادله حديث وصى و وصايت و خلافت بلا فصل على علیه السلام   را همراه با مدارك اهل تسنن راجع به حقانيت اين مسئله جمع آورى كرده و روشنگر كامل اين حقيقت مى باشد. [35]

اهل سنت و آیه اکمال الدین

در روايات فراوانى که  از طرق معروف اهل تسنن و شيعه نقل شده، اين مطلب صريحاً آمده است كه آيه شريفه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا؛[36] امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم، و اسلام را به عنوان آيين [جاويدان] شما پذيرفتم»، در روز غدير خم و به دنبال ابلاغ ولايت على(ع) نازل گرديده است؛ از جمله اينكه:[37]

سیوطی روایتی را از ابو هريره، كه راوى مورد قبولى در نزد اهل سنت است، نقل مى كند. طبق اين روايت ابو هريره مى گويد: «لَما كان يَوْمَ غَديرِ خُمٍّ وَهُوَ يَوْمُ ثَماني عَشَرَ مِنْ ذِي الْحَجَّةِ، قالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَوْلاهُ، فَانْزَلَ اللَّهُ: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ و...؛ [38] هنگامى كه روز عيد غدير، كه روز هجدهم ذى الحجه است، فرا رسيد، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «هر كسى كه من مولاى او هستم، اين على(على بن أبي طالب) مولاى اوست»، سپس آيه اكمال دين[39] نازل شد».

اين روايت گواه واضح و روشنى بر امامت و ولايت و خلافت امير مؤمنان عليه السلام است.[40]

در كتاب نفيس «الغدير» در مجموع شانزده روايت در اين زمينه نقل شده است.[41]

احتجاجات به حدیث غدیر

مرحوم علامه امينى بيست و دو احتجاج  با تعيين مدارك را در كتاب نفيس الغدیر آورده است.[42]

لذا این ایراد که اگر حديث غدير با اين عظمت وجود داشت، چرا خود على علیه السلام و اهل بيت او و ياران و علاقمندانش در موارد لزوم به آن استدلال نكردند؟!  از عدم احاطه به كتب اسلامى، اعم از حديث و تاريخ و تفسير، سرچشمه می گیرد، زيرا امام علی عليه السلام در موارد متعددى با حديث «غدير» بر حقانيت و خلافت خود استدلال نموده است و هر وقت موقعيت را مناسب مى ديد، حديث غدير را به مخالفان گوشزد مى كرد و از اين راه، موقعيت خود را در قلوب مردم تحكيم مى نمود.[43]

به عنوان نمونه در سال 25 هجرى قمرى به امام علیه السلام خبر رسيد كه بعضى در مورد مقدم بودن امام بر ديگران كه پيامبر به آن تصريح فرموده سخنى گفته اند، لذا آن حضرت در «رحبه»[44] در ميان جمعيت حاضر گرديد و آنها را چنين قسم داد:[45]

«هر كس روز «غدير» حاضر بوده و جريان آن روز را ديده برخيزد و نقل كند». بيش از ده نفر از جمله ابو ايوب انصارى، ابو عمره، عمرو بن محصن، سهل بن حنيف، و خزيمة بن ثابت، و ... به پا خاستند و گفتند: «نشهد انا سمعنا رسول الله يقول: ألا من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و اعن من اعانه». اما كسانى كه در جريان غدير بودند و به پا نخاستند، امام به آنها نفرين كرد و به نفرين امام مبتلا شدند، از جمله «زيد بن ارقم» بود كه امام از خدا خواست نور چشمش را بگيرد و چنين شد.[46]

اين جريان را مرحوم علامه امينى در كتاب «الغدير» از 18 طريق نقل كرده و 24 نفر را نام برده كه به پا خاستند و فرموده امام علیه السلام را تصديق نمودند.[47]

و نيز على علیه السلام در ايام خلافت عثمان در مسجد، در حضور جمعيت به جريان غدير استدلال كرد، و همچنين در كوفه در برابر كسانى كه نص بر خلافت بلافصل او را از پيامبر صلی الله علیه و آله انكار ميكردند صريحاً به اين روايت استدلال كرد.[48] اين حديث را طبق نقل الغدير چهار نفر از صحابه، و چهارده نفر از تابعين طبق نقل منابع معروف اهل تسنن روايت كرده اند.[49]

هم چنین در روز جنگ«صفين» طبق نقل«سليم بن قيس هلالى» على علیه السلام در لشگرگاه خود در برابر جمعى از مهاجرين و انصار و مردمى كه از اطراف گرد آمده بودند، به اين حديث استدلال كرد، و دوازده نفر از بدريين [كسانى كه جنگ بدر را در خدمت پيغمبر صلی الله علیه و آله درك كرده بودند] برخاستند و گواهى دادند كه اين حديث را از پيامبر صلی الله علیه و آله شنيده اند![50]

مرحوم علامه امينى استدلال به اين حديث را از« 22 تن» از صحابه و غير صحابه در موارد مختلف نقل كرده است.[51]

بعد از على علیه السلام بانوى اسلام فاطمه زهرا سلام الله علیها و امام حسن و امام حسين علیه السلام و عبد الله بن جعفر و عمار ياسر و قيس بن سعد و عمر بن عبد العزيز و مامون خليفه عباسى به آن استناد جستند و حتى«عمرو بن عاص» در نامه اى كه به معاويه نوشت براى اينكه به او اثبات كند بخوبى از حقايق مربوط به موقعيت على علیه السلام و وضع معاويه آگاه است صريحاً مساله غدير را يادآورى كرده و خطيب خوارزمى حنفى[52] آن را نقل كرده است.[53]

لذا استدلال به حديث غدير از زمان آن حضرت وجود داشته و در هر عصر و قرنى، علاقمندان آن حضرت، حديث غدير را از دلايل امامت و ولايت امام مى شمردند.[54]

اولین مخالف غدیر چه کسی بود و چگونه عذاب شد؟

بسيارى از مفسران و ارباب حديث گفته اند كه آيه «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ *  لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ؛ [55] تقاضا كننده اى تقاضاى عذابى كرد كه واقع شد، اين عذاب مخصوص كافران است و هيچ كس نمى تواند مانع آن شود»، درباره «نعمان بن حارث فهرى» نازل شده است.[56]

نقل شده است كه «نعمان» وقتی در غدير خم، جانشينى على عليه السلام را از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله با جمله تاريخى «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ» شنيد، بر آشفت و نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و شديدا اعتراض كرد و هنگامى كه فهميد اين امر طبق يك دستور الهى انجام شده است، ناراحتى اش بيشتر شد و گفت: «خداوندا! اگر اين حق است و از سوى توست، سنگى از آسمان بر ما بباران». چيزى نگذشت كه قطعه سنگ آسمانى بر سرش فرود آمد و او را كشت و آيه فوق نازل شد.[57]

علامه امينى در كتاب الغدير، اين روايت را از سى(30) نفر از علماى هل سنت، [با ذكر مدرك و عين عبارت] نقل مى كند؛ از جمله «سيره حلبى»، «فرائد السمطين» حموينى، «درر السمطين» شيخ محمد زرندى، «السراج المنير» شمس الدين شافعى، «شرح جامع الصغير» سيوطى و «تفسير غريب القرآن» حافظ ابو عبيد هروى، و «تفسير شفاء الصدور» أبو بكر نقاش موصلى و كتاب  هاى ديگر.[58]

دیدگاه اهل سنت پیرامون آیه ی تبلیغ

مطابق شواهد بي شمار آیۀ «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ ؛[59] اى پيامبر! آنچه از سوى پروردگارت برتو نازل شده است، به طور كامل [به مردم] ابلاغ كن؛ و اگر چنين نكنى، رسالت او را انجام نداده اى. خداوند تو را از [خطرات احتمالى] مردم، حفظ مى كند؛ و خداوند، گروه كافران [لجوج] را هدايت نمى كند»، درباره على عليه السلام نازل شده است و رواياتى كه در اين زمينه دركتب معروف اهل سنت نقل شده،  بيش از آن است كه كسى بتواند آنها را انكار كند؛ تا چه رسد به كتب شيعه![60]

گرچه متأسفانه پيش داورى ها و تعصب هاى مذهبى مانع از آن شده است كه حقايق مربوط به اين آيه، بدون پرده پوشى در اختيار همه مسلمين قرار گيرد، ولى در عين حال در كتاب  هاى مختلفى كه دانشمندان اهل تسنن، اعم از تفسير و حديث و تاريخ نوشته اند، روايات زيادى ديده مى شود كه با صراحت مى گويد: آيه فوق درباره على عليه السلام نازل شده است.[61]

اين روايات را جمع زيادى از صحابه از جمله «زيد بن ارقم»، «ابوسعيد خدرى»، «ابن عباس»، «جابر بن عبدالله انصارى»، «ابوهريره»، «براء بن عازب»، «حذيفه»، «عامر بن ليلى بن ضمره» و «ابن مسعود» نقل كرده اند و گفته اند: آيه فوق درباره على عليه السلام و داستان روز «غدير» نازل گرديد.[62]

سخن آخر: (علامه امینی غبار مظلومیت را از چهرۀ غدیر زدود)

در خاتمه باید تأکید کرد مرحوم علامه اميني با تاليف و گردآوري اثر گرانسنگ الغدير، حقيقتا کار بسيار مهم و اساسي را در خصوص خارج کردن غبار مظلوميت از حديث غدير انجام دادند و غدير را از زواياي مختلف به ويژه از نگاه اهل سنت مورد بررسي دقيق قرار دادند.[63]

همه ی اینها در زمانی بود که او نه رایانه ای در اختیار داشت نه اینترنت و نه معاجم و فهارس معجم مانند که از طریق آن می شد مطالبی را به راحتی پیدا کرد. مخصوصاً که او گروهی در اختیار نداشت و همه را تنها انجام داد. این کار فقط به عنایت خداوند انجام شدنی بود و او هم به سهم خودش حدیث غدیر را از مظلومیت در آورد. لذا ما نیز باید با این کتاب  ها آشناتر شویم.[64]

منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir

منابع:

1. تفسیر نمونه

2.آیات ولایت در قرآن

3. بیانات معظم له

 

 


[1] زهرا (ع) برترين بانوى جهان ؛ ص54.

[2] همان؛ ص59.

[3] برای اطلاعات بیشتر ر.ک: « الغدير»؛ ج 2 ؛ ص 287 به بعد.

[4] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در رسانۀ ملی؛ 9/4/1395.

[5] آيات ولايت در قرآن ؛ ص64.

[6] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار مدیرعامل بنیاد بین المللی غدیر و اعضای ستاد بازسازی غدیر؛ 6/6/1396.

[7] همان.

[8]  بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی ؛ درس خارج فقه ؛ مسجد اعظم قم؛ 3/9/1389.

[9] آيات ولايت در قرآن ؛ ص64.

[10] كليات مفاتيح نوين ؛ ص835.

 [11] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در رسانۀ ملی ؛ 9/4/1395.

[12] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه ؛ مسجد اعظم قم ؛ 3/9/1389.

[13] همان.

[14]  تفاوت« صحابه» و« تابعين» در اين است كه صحابه به زيارت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نائل شده اند و در زمان حيات آن حضرت مى زيستند، ولى تابعين موفق به زيارت پيامبر صلى الله عليه و آله نشده و در زمان حيات حضرتش نمى زيستند، بلكه در عصر صحابه زندگى مى كردند.

[15] آيات ولايت در قرآن ؛ ص64.

[16] همان.

[17] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در رسانۀ ملی؛ 9/4/1395.

[18] آيات ولايت در قرآن ؛ ص64.

[19] همان؛ ص37.

[20] همان؛ ص39.

[21] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص280.

[22] همان.

[23] همان؛ ص281.

[24] آیات ولایت در قرآن؛ ص40.

[25] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص281.

[26] همان.

[27] همان؛ ص281.

[28]  الغدير؛ ج 1؛ ص 371.

[29] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص282.

[30] برای اطلاعات بیشتر ر.ک: الغدير؛ ج 1، احقاق الحق؛ ج2،3،14،20 ، المراجعات ، عبقات الانوار /  نقل از: پيام قرآن ؛ ج 9 ؛ ص175.

[31] از علماى اهل سنت است و در كشور مصر مى زيسته و در نزد اهل سنت انسان معتبرى محسوب مى شود.

[32] يكى از علماى اهل سنت در قرن پنجم .

[33]  از دانشمندان اهل سنت در قرن پنجم که روايات صريح و روشنى در اين زمينه در كتابش آورده است.

[34] كليات مفاتيح نوين ؛ ص836 .

[35] ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه ؛ متن وترجمه(ج 1) ؛ ص22.

[36]  سوره مائده؛ آيه 3 .

[37] تفسير نمونه ؛ ج 4 ؛ ص266.

[38]  الدر المنثور؛ ج 2؛ ص 259.

[39] «اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون اليوم أكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الإسلام دينا...امروز كافران از (زوال) آيين شما، مأيوس شدند؛ بنابراين، از آنها نترسيد! و از (مخالفت) من بترسيد! امروز، دين شما را كامل كردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم ....».(سوره مائده؛ آيه 3).

[40] آيات ولايت در قرآن ؛ ص67.

[41] تفسير نمونه ؛ ج 4 ؛ ص267.

[42]  الغدير؛ ج 1؛ ص 153 تا 170.

[43] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص244.

[44] نام يكى از محله هاى كوفه .

[45] ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه ؛ متن وترجمه(ج 1) ؛ ص376.

[46] همان.

[47] همان.

[48] بنا به نقل فرائد السمطين در باب 58.

[49] تفسير نمونه ؛ ج 5 ؛ ص20.

[50] برای اطلاعات بیشتر ر.ک: الغدير؛ ج1 ؛ صفحات 159 تا 213.

[51] تفسير نمونه ؛ ج 5 ؛ ص21.

[52] مناقب؛ ص 124.

[53] تفسير نمونه ؛ ج 5 ؛ ص21.

[54] براى اطلاعات بیشتر ر.ک: «الغدير» ؛ ج 1 ؛ ص 146و 195 .

[55] اخلاق در قرآن ؛ ج 2 ؛ ص412.

[56] همان.

[57] مجمع البيان؛ ج10؛ ص 352 /  نقل از: اخلاق در قرآن ؛ ج 2 ؛ ص412.

[58] پيام قرآن؛ ج9 ؛ ص 181.

[59] سوره مائده؛ آيه 67.

[60] آيات ولايت در قرآن ؛ ص35.

[61] تفسير نمونه ؛ ج 5 ؛ ص5.

[62] برای اطلاعات بیشتر ر.ک: «الغدير»؛ ج 1 ؛ ص 214 به بعد.

[63] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی ؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم ؛ 5/9/1389.

[64]  بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی ؛ درس خارج فقه ؛ مسجد اعظم قم ؛ 3/9/1389.