بار بگشایید اینجا کربلاست آب و خاکش با دل و جان آشناست
اربعین است اربعین کربلاست هر طرف غوغایی از غم ها به پاست
چهل روز است که مرثیه هامان را در هیئت ها ، حسینیه ها ، خیابان ها و کوچه ها ، سر می دهیم.
از روز تیغ تا امروز، چهل بار آفتاب داغ بر کربلا تابیده و صحرا غمین شده است. بیستم صفر روز، اربعین خورشید فرارسیده است.
«السلام علی اسیر الکربات و قتیل العبرات. سلام بر اسیر اندوهها و کشته آب چشمان...»
«سلام بر تو ای ولی خدا... سلام بر تو ای دوستدار و محبوب و برگزیده خدا، سلام بر بنده خالص و فرزند بنده خاص خدا، سلام بر حسین (ع)... »
فرزند ولی خدا، فرزند امیرالمؤمنین (ع) اینک درکنار یاران مدفون است. علی اکبر نزدیکترین فرد به اوست. پیکرمطهر قمر بنی هاشم، حضرت اباالفضل العباس کمی دورتر به خاک شده است. هرکدام همانجایند که موقع شهادت بر خاک افتادند.
اینک پس از قرنها این تو هستی که باید شهادت دهی. تو که به اربعین رسیدهای و میخواهی با اربعینیها همنوا شوی:
«پروردگارا! گواهی میدهم که آن حضرت ولی تو و فرزند ولی توست. برگزیده تو و فرزند برگزیده توست...»
تو که امام و ولی و پیشوایت را شناختهای، نمیتوانی حتی پس از قرنها نسبت به این واقعه بیتفاوت باشی. پس میگویی:
«گواهی میدهم که تو به عهد خدا وفا کردی و در راه خدا جهاد کردی تا هنگام شهادتت فرا رسید... پروردگارا! من تو را گواه میگیرم، که من دوست آن حضرت و دوست دوستداران او هستم...»
شیعه بعد از چهل روز حزن و اندوه، اینک در روز اربعین داغ دلش تازه شده است. شعر محتشم را باز میخواند:«گویا عزای اشرف اولاد آدم است...»
علمها در خیابان ها و کوچههای کربلا برپا هستند. پرچمهای روضه در گوشه و کنار این شهر دیده میشوند. در اربعین شیعه به یاد روزی که سختترین روز برای آدم و عالم بود، آتش میگیرد و در فراق حسین اشک میریزد و ناله سر میدهد.
عکاس: مهدی بخشی