یکشنبه 4 آذر 1403

12 اردیبهشت 1396

به مناسبت ولادت امام سجاد(ع): تشابه اوصاف جامعه امام سجاد(ع) با عصر امام زمان(عج)

دوران امامت حضرت زین‌العابدین (ع) تلخ‌ترین زمانه تشیع از غدیرخم تا آغاز غیبت صغری است. این مرارت و دشواری بیش از آن‌ که از سوی طاغوت زمان تحمیل شود، مرتبط با جهل عمومی بود که مشابه آن را در جامعه کنونی و در عصر غیبت کبری نیز مشاهده می‌کنیم


گروه فرهنگ و هنر: جهل عمومی و هرج و مرج معرفتی در دوران امام ‌چهارم به اوج خود رسید، به نحوی که برای نخستین بار، دامنه فتنه‌ این دوران از کوچه و بازار به آستان خانه امیر مومنان(ع) هم کشانده شد و کار به جایی رسید که امام سجاد مجبور شدند برای اثبات امامت خود در مقابل ادعای عموی خویش معجزه کنند و حجرالاسود را به گواهی بطلبند و یا نمونه‌های دیگری نیز که نشان می‌دهد حتی امر بر برخی از خاندان امام علی(ع) نیز مشتبه بوده،چه رسد به عامه‌ مردم بی‌خبر از همه جا !
در این فضا به جای نصیحت و رهبری، امام لب به دعا می‌گشاید و خاندان تحریم شده‌ رسالت را به روستاهای حجاز کوچ می‌دهد و در شرایطی مشابه تنگنای مالی و اجتماعی شعب ابی‌طالب در مقابل دشمنان دوست‌نمایی که بسیاری از آنها علم خونخواهی پدر او را بر افراشته‌اند، مظلومانه عصر غیبت اعتراض‌آمیز خود از اجتماع را رقم می‌زند.
حال سوال این است که کنشگران جامعه‌ای که این چنین یوسف خود را پس از طوفان کربلا به چاه دشواری‌‌های جهالت خود می‌برد، چه کسانی بودند؟ و چرا جریان‌های برخاسته به خونخواهی اباعبدالله الحسین (ع) زیر پرچم نوباوه‌ او قرار نگرفته‌ و از او تبعیت نکردند؟
به نظر می‌رسد که در هیچ عصری، جامعه همانند آن زمان دچار نفاق و کج‌فهمی و دروغ در عمق هویت خود نشده است. به جز امویان و مروانیان که عملاً هیچ بهره‌ای از فهم دین نداشتند، امام در محاصره‌ دشمنان خوناشامی قرار داشتند که با لباس حب به حسین بن علی(ع) کمر به نابودی راه او بسته بودند.
شاخص این منافقان زبیریان هستند که عاشورا را بهانه نام و نان خود کرده بودند و حیله‌گرانه به فکر کسب قدرت سیاسی و ثروت بودند.
گروه دیگری که دیدگاه جاهلانه‌ آنها هم در رخداد کربلا و هم در تعمیق غربت امام، یک پای تقصیر و قصور و جهل و جنایت است، افرادی هستند که به عنوان توابین مشهور شده‌اند. آنها نگاه حزبی به امامت داشتند و امام را نه برای تبعیت، بلکه به عنوان نماینده اجرایی دیدگاه‌های ناهنجار خود طلب می‌کردند.
آنان مرتب در حال تندروی و کندروی بودند و در یک خودکشی دسته‌جمعی بدون آن که برای امامت جانفشانی کنند برای تسلای دل خود، تن به مرگ دادند.
در این میان البته محبانی هم وجود داشتند که حسب ظاهر به امامت به عنوان یک امر دلی نگاه می‌کردند، اما در امور سیاسی هم ساز خود را کوک کرده‌ بوده و به دنبال جمع بین دنیا و آخرت بودند و چقدر این تلاش بی‌حاصل و نافرجام بود. ماجرای عشق، پیروزی و شکست مختار در این زمان، منبعث از چنین دیدگاه‌هایی بود.
اگر نخواهیم وارد بحث‌های دقیقه تاریخی به سبک مقاتل الطالبین شویم، باید سرانجام به این نکته کلی اشاره کنیم که خود حسین‌پنداری طنز تلخ جامعه‌ای است که در وقت خود، یاری حق را ترک کرده و پس از ذبح حقیقت، پشت به امام زنده می‌کند و به سمت میل دل و تشخیص دیده‌ خود می‌رزمد.
این جامعه خودش سنجش حقانیت خود بوده و این گونه است که مشروعیت امام معصوم(ع) هم برای او زمانی است که به میل او برخیزد و بنشیند و این اوج مظلومیتی است که امامان شیعه از زمان امام سجاد(ع) تا عصر امام رضا(ع) درگیر آن بودند.
و بالاخره تحت تاثیر چنین فضا و آفتی است که در عصری که بیشتر از همه عصرها نام حسین بر زبان‌هاست و اشک از دیدگان مردم برای او جاری است؛ فرزند حسین و راه او در تنهایی مطلق به سر می‌برد. آیا این اوصاف کمی برایتان آشنا نیست؟