چهارشنبه 23 آبان 1403

01 مهر 1395

ولادت با سعادت حضرت امام موسي بن جعفر (ع) را به مسلمانان جهان تبريک مي گوييم.

20 ذی الحجه به روایتی ولادت امام موسی ابن جعفر است


زندگينامه امام موسي كاظم (ع)
 نام: موسى‏ بن جعفر.
كنيه: ابو ابراهيم، ابوالحسن، ابوالحسن اوّل، ابوالحسن ماضى، ابوعلى و ابواسماعيل.
القاب: كاظم، صابر، صالح، امين و عبدالصالح.
آن حضرت در ميان شيعيان به «باب الحوائج» معروف است.
منصب: معصوم نهم و امام هفتم شيعيان.
تاريخ ولادت: هفتم ماه صفر سال 128 هجرى. برخى نيز سال 129 را ذكر كردند.
محل تولد: ابواء (منطقه‏اى در ميان مكه و مدينه) در سرزمين حجاز (عربستان سعودى كنونى).
نسب پدرى: امام جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على بن ابى‏طالب(ع).
نام مادر: حميده مصفّاة. نام‏هاى ديگرى نيز مانند حميده بربريه و حميده اندلسيه نيز براى او نقل شده است. اين بانو از زنان بزرگ زمان خويش بود و چندان فقيه و عالم به احكام و مسائل بود كه امام صادق(ع) زنان را در يادگيرى مسائل و احكام دينى به ايشان ارجاع مى‏داد. و درباره‏اش فرمود: «حميده، تصفيه شده است از هر دنس و چركى؛ مانند شمش طلا. پيوسته فرشتگان او را حفاظت و پاسبانى نموده تا رسيده است به من، به خاطر آن كرامتى كه از خداى متعال براى من و حجت پس از من است».
مدت امامت: از زمان شهادت پدرش، امام جعفر صادق (ع)، در شوال 148 هجرى تا رجب سال 183 هجرى، به مدت 35 سال. آن حضرت در سن بيست سالگى به امامت رسيد.
تاريخ و سبب شهادت: 25 رجب سال 183 هجرى، در سن 55 سالگى، به‏وسيله زهرى كه در زندان سندى بن شاهك به دستور هارون‏الرشيد به آن حضرت خورانيده شد.
محل دفن: مقابر قريش بغداد (در سرزمين عراق) كه هم اكنون به «كاظمين» معروف است.
همسران: 1. فاطمه بنت على. 2. نجمه. و چند ام ولد ديگر.
فرزندان: درباره تعداد فرزندان آن حضرت چند قول وجود دارد. بنابر نقل يكى از آنها، آن حضرت 37 فرزند داشت كه 18 تن از آنان پسر و 19 تن دختر بودند.
الف) پسران‏
. 1امام على بن موسى الرضا(ع).
2. ابراهيم.
3. عباس.
4. قاسم.
5. اسماعيل.
6. جعفر.
7. هارون.
8. حسن.
9. احمد.
10. محمد.
11. حمزه.
12. عبد اللّه.
13. اسحاق.
14. عبيداللّه.
15. زيد.
16. حسين.
17. فضل.
18. سليمان
ب) دختران
1. فاطمه كبرى.
2. فاطمه صغرى.
3. رقيّه.
4. حكيمه.
5. ام ابيها.
6. رقيّه صغرى.
7. كلثوم.
8. ام جعفر.
9. لبابه.
10. زينب.
11. خديجه.
12. عليّه.
13. آمنه.
14. حسنه.
15. بريهه.
16. عائشه.
17. ام سلمه.
18. ميمونه.
19. ام كلثوم.
 يكى از دختران آن حضرت به نام فاطمه، معروف به حضرت معصومه (س) كه براى ديدار برادرش امام رضا (ع) عازم ايران شده بود، در شهر قم بيمار شد و پس از چند روز بيمارى، وفات يافت و در اين شهر مدفون گرديد. هم اكنون مقبره ايشان زيارتگاه شيعيان سراسر جهان و مَدْرس عالمان و مجتهدان شيعى است.
اصحاب وياران :
تعداد ياران، اصحاب و راويان امام موسى كاظم (ع) بسيار است. در اين جا نام تعدادى از اصحاب بزرگ آن حضرت ذكر مى‏گردد:
1. على بن يقطين.
2. ابوصلت بن صالح هروى .
3. اسماعيل بن مهران.
4. حمّاد بن عيسى.
5. عبدالرحمن بن حجّاج بجلى.
6. عبداللّه بن جندب بجلى.
7. عبداللّه بن مغيره بجلى.
8. عبداللّه بن يحيى كاهلى.
9. مفضّل بن عمر كوفى.
10. هشام بن حكم.
11. يونس بن عبدالرحمن.
12. يونس بن يعقوب.
زمامداران معاصر:
1. مروان بن محمد اموى - معروف به مروان حمار- (126 - 132 ق.).
2. ابوالعباس سفاح عباسى (132 - 136 ق.).
3. منصور عباسى (136 - 158 ق.).
4. مهدى عباسى (158 - 169 ق.).
5. هادى عباسى (169 - 170 ق.).
6. هارون الرشيد (170 - 193 ق.).
امام موسى كاظم (ع) در عصر خلافت منصور عباسى به مقام امامت نايل آمد. از آن زمان تا سال 183 هجرى، سال وفات آن حضرت، چندين بار توسط خلفاى عباسى دستگير و زندانى گرديد. تنها در دوران خلافت هارون الرشيد به مدت چهار سال زندانى و در همان زندان به شهادت رسيد.
رويدادهاى مهم :
1. شهادت امام جعفر صادق (ع)، پدر ارجمند امام موسى كاظم (ع)، به دست منصور دواني
چگونگي به امامت رسيدن آن حضرت:
در زمان حيات امام صادق (ع) كساني از اصحاب آن حضرت معتقد بودند پس از ايشان اسماعيل امام خواهد شد. اما اسماعيل در زمان حيات پدر از دنيا رفت ولي كساني مرگ او را باور نكردند و او را همچنان امام دانستند پس از وفات حضرت صادق (ع) عده اي چون از حيات اسماعيل مأيوس شدند پسر او محمد بن اسماعيل را امام دانستند و اسماعيليه امروز بر اين عقيده هستند و پس از او پسر او را امام مي دانند و همينطور به ترتيب و به تفضيلي كه در كتب اسماعيليه مذكور است. پس از وفات حضرت صادق (ع) بزرگترين فرزند ايشان عبدالله نام داشت كه بعضي او را عبدالله افطحمي دانند اين عبدالله مقام و منزلت پسران ديگر حضرت صادق (ع) را نداشت و به قول شيخ مفيد در”ارشاد” متهم بود كه در اعتقادات با پدرش مخالف است و چون بزرگترين برادرانش از جهت سن و سال بود ادعاي امامت كرد و برخي نيز از او پيروي كردند اما چون ضعف دعوي و دانش او را ديدند روي از او برتافتند و فقط عده قليلي از او پيروي كردند كه فطحيه موسوم هستند.
ـ برادر ديگر امام موسي كاظم (ع) اسحق كه برادر تني آن حضرت بود به ورع و صلاح و اجتهاد معروف بود اما برادرش موسي كاظم (ع) را قبول داشت و حتي از پدرش روايت مي كرد كه او تصريح بر امامت آن حضرت كرده است.
ـ برادر ديگر آن حضرت به نام محمد بن جعفر مردي سخي و شجاع بود و از زيديه جاروديه بود و در زمان مامون در خراسان وفات يافت اماجلالت قدر و علو شأن و مكارم اخلاق و دانش وسيع امام موسي كاظم (ع) بقدري بارز و روشن بود كه اكثريت شيعه پس از وفات امام صادق (ع) به امامت او گرويدند و علاوه بر اين بسياري از شيوخ و خواص اصحاب حضرت صادق (ع) مانند مفضل ابن عمر جعفي و معاذين كثير و صغوان جمال و يعقوب سراج نص صريح امامت حضرت امام موسي الكاظم (ع) را از امام صادق (ع) روايت كردند و بدين ترتيب امامت ايشان در نظر اكثريت شيعه مسجل گرديد.
شخصيت اخلاقي:
او در علم و تواضع و مكارم اخلاق و كثرت صدقات و سخاوت و بخشندگي ضرب المثل بود. بدان و بدانديشان را با عفو و احسان بيكران خويش تربيت مي فرمود. شبها بطور ناشناس در كوچه هاي مدينه مي گشت و به مستمندان كمك مي كرد. مبلغ دويست، سيصد و چهارصد دينار در كيسه ها مي گذاشت و در مدينه ميان نيازمندان قسمت مي كرد. صرار (كيسه ها) موسي بن جعفر در مدينه معروف بود. و اگر به كسي صره اي مي رسيد بي نياز مي گشت معذلك در اطاقي كه نماز مي گذارد جز بوريا و مصحف و شمشير چيزي نبود.
 برخورد حاكمان سياسي معاصر با امام:
مهدي خليفه عباسي امام را در بغداد بازداشت كرد اما بر اثر خوابي كه ديد و نيز تحت تأثير شخصيت امام از او عذرخواهي كرد و به مدينه اش بازگرداند گويند كه مهدي از امام تعهد گرفت كه بر او و فرزندانش قيام نكند اين روايت نشان مي دهد كه امام كاظم (ع) قيام را در آن زمان صلاح و شايسته نمي دانسته است و با آنكه از جهت كثرت عبادت و زهد به (العبد الصالح) معروف بوده است بقدري در انظار مردم مقامي والا و ارجمند داشته است كه او را شايسته مقام خلافت و امامت ظاهري نيز مي دانستند و همين امر موجب تشويش و اضطراب دستگاه خلافت گرديده و مهدي به حبس او فرمان داده است.
ـ زمخشري در (ربيع الابرار) آورده است كه هارون فرزند مهدي در يكي از ملاقاتها به امام پيشنهاد نمود فدك را تحويل بگيرد و حضرت نپذيرفت. وقتي اصرار زياد كرد فرمود مي پذيرم به شرط آن كه تمام آن ملك را با حدودي كه تعيين مي كنم به من واگذاري، هارون گفت حدود آن چيست؟ امام فرمود يك حد آن به عدن است حد ديگرش به سمرقند و حد سومش به افريقيه (آفريقا) و حد چهارمش كناره درياي خزر است. هارون از شنيدن اين سخن سخت برآشفت و گفت: پس براي ما چه چيز باقي مي ماند؟ امام فرمود:
مي دانستم اگر حدود فدك را تعيين كنم آن را به مامسترد نخواهي كرد (يعني خلافت و اداره سراسر كشور اسلام حق منست) از آن روز هارون كمر به قتل موسي بن جعفر (ع) بست. در سفر هارون به مدينه هنگام زيارت قبر رسول الله (ص) در حضور سران قريش و روساي قبايل و علما و قضات بلاد اسلام گفت: السلام عليك يا رسول الله، السلام عليك يا بن عم و اين را از روي فخر فروشي به ديگران گفت. امام كاظم (ع) حاضر بود و فرمود: السلام عليك يا رسول الله، السلام عليك يا ابت (يعني سلام بر تو اي پدر من). مي گويند هارون دگرگون شد و خشم از چهره اش نمودار گرديد.
زندان نمودن امام و چگونگي شهادت:
 درباره حبس امام موسي (ع) به دست هارون الرشيد شيخ مفيد در ارشاد روايت مي كند كه علت گرفتاري و زنداني شدن امام، يحيي بن خالد بن بر مك بوده است زيرا هارون فرزند خود امين را به يكي از مقربان خود به امام جعفربن محمد ابن اشعث كه مدتي هم والي خراسان بوده است سپرده بود و يحيي بن خالد بيم آن را داشت كه اگر خلافت به امين برسد جعفربن محمد را همه كاره دستگاه خلافت سازد و يحيي و بر مكيان از مقام خود بيفتند. جعفر بن محمد بن اشعث شيعه بود و قايل به امامت موسي (ع) و يحيي اين معني را به هارون اعلام مي داشت. سرانجام يحيي پسر برادر امام را به نام علي بن اسماعيل بن جعفر از مدينه خواست تا به وسيله او از امام و جعفر نزد هارون بدگويي كند. گويند امام هنگام حركت علي بن اسماعيل از مدينه او را احضار كرد و از او خواست كه از اين سفر منصرف شود. و اگر ناچار مي خواهد برود از او سعايت نكند. علي قبول نكرد و نزد يحيي رفت و بوسيله او پيش هارون بار يافت و گفت از شرق و غرب ممالك اسلامي مال به او مي دهند تا آنجا كه ملكي را توانست به هزار دينار بخرد. هارون در آن سال به حج رفت و در مدينه امام و جمعي از اشراف به استقبال او رفتند. اما هارون در قبر حضرت رسول (ص) گفت يا رسول الله از تو پوزش مي خواهم كه مي خواهم موسي بن جعفر را به زندان افكنم زيرا او مي خواهد امت ترا برهم زند و خونشان بريزد. آنگاه دستور داد تا امام را از مسجد بيرون بردند و او را پوشيده به بصره  نزدوالي آن عيسي بن جعفربن منصور بردند.
 عيسي پس از مدتي نامه اي به هارون نوشت وگفت كه موسي بن جعفر در زندان جز عبادت ونماز كاري ندارد يا كسي بفرست كه او را تحويل بگيرد يا من او را آزاد خواهم كرد. هارون امام را به بغداد آورد و به فضل بن ربيع سپرد و پس از مدتي از او خواست كه امام را آزاري برساند اما فضل نپذيرفت و هارون او را به فضل بن يحيي بن خالد برمكي سپرد. چون امام در خانه فضل نيز به نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنيدن اين خبر در خشم شد و آخر الامر يحيي امام را  به سندي بن شاهك سپرد و سندي آن حضرت را در زندان مسموم كرد و چون آن حضرت از سم وفات يافت سندي جسد آن حضرت را به فقها و اعيان بغداد نشان داد كه ببيند در بدن او اثر زخم يا خفگي نيست. بعد او را در باب التبن در موضعي به نام مقابر قريش دفن كردند. تاريخ وفات آن حضرت را جمعه هفتم صفر يا پنجم يا بيست و پنجم رجب سال 183 ق در 55 سالگي گفته اند.
تأثير علمي آن بزرگوار:
امام هفتم (ع) با جمع روايات و احاديث و احكام و احياي سنن پدر گرامي و تعليم و ارشاد شيعيان، اسلام راستين را كه با تعاليم و مجاهدات پدرش جعفر بن محمد (ع) نظم و استحكام يافته بود حفظ و تقويت كرد و علي رغم موانع بسيار در راه انجام وظايف الهي تا آنجا پايداري كرد كه جان خود را فدا ساخت.