شنبه 3 آذر 1403

28 مرداد 1395

خدايا كربلا چه رمز و رازي دارد كه حتي حرف وداع هم دلها را مي لرزاند و بغضها را مي شكند

چه معنويت سرشاري در كلام زائران موج مي زند و خدايا كربلا چه رمز و رازي دارد كه حتي حرف وداع را هم كه مي زني اين گونه دلها را مي لرزاند و بغضها را مي شكند و اشك...


 

از وقتي كه سفر كربلا دعوت مي شويم، شايد يك هفته قبل، يا يك ماه و يا چند ماه قبل خبردار شويم؛ خيلي از ما مي دانيم كه ظاهرا به اراده خود براي كربلا ثبت نام كرده ايم، اما اراده ما كجا و دعوت آسماني براي اين سفر كجا.

از همان روز كه خبر دعوت به كربلا را مي شنويم، اشك شوق ديدگانمان را خيس مي كند؛ اما به اين نكته هم واقفيم كه كربلا آمدن يك خداحافظي هم دارد؛ روزي كه وسايلمان را در اتاق هتل بايد جمع كنيم و صبح، عصر يا شبي از كربلا برويم تا زائراني ديگر به جاي ما كربلايي شوند؛ چه حس و حالي داريم؟ همه آنهايي كه كربلا آمده اند اين حس را تجربه كرده اند، از كربلا مي رويم تا زندگي را ادامه دهيم، اما اما مگر مي توان دل از كربلا كَند.

زائران اين روزهاي حرم، همين دغدغه را دارند، با آنها كه صحبت مي كنم، لحظه خداحافظي را سخت ترين لحظات عمر خود مي دانند، خداحافظي كه شايد ديگر ديداري پس آن نباشد.

مادري كه 6 سفر كربلا آمده است، مي گويد: من و فرزندانم در روستا زندگي مي كنيم و كارمان كشاورزي است؛ همسرم وقتي از دنيا رفت كه كربلا در سيطره صداميان بود؛ عشق فراواني به كربلا داشت اما قسمتش نشد؛ بچه ها نذر كردند، مادرشان سالي يك بار به كربلا بيايد و از طرف پدر و ديگران نايب الزياره باشم.

وي مي افزايد: با آنكه مي دانم به شرط حيات هر سال مي توانم كربلا بيايم، اما هربار موقع خداحافظي، به گونه اي وداع مي كنم كه اگر ديگر نتوانستم مشرف شوم، خوشحال باشم از فضاي كربلا به خوبي استفاده كرده ام، اما لحظه آخر كه رو به سوي حرم مي كنم، غصه مي خورم كه چرا از اين مكان بهشتي بايد بروم.

حسين بهرامي، دانشجويي كه به كربلا آمده است، مي گويد: موقع خداحافظي را هنوز تجربه نكرده ام زيرا تا دو روز ديگر كربلا هستم؛ اما مي دانم موقع خداحافظي غمي سنگين جانم را لبريز مي كند؛ صادقانه بگويم خداحافظي و وداع اصلا حس خوبي ندارد؛ اما اين خداحافظي زائران با كربلا يك نكته را به ذهن متبادر مي كند و آن هم صحنه وداع زينب كبري(سلام الله عليها) با برادر است؛ وداع ما با كربلا چه قدر برايمان سخت است و امان از دل زينب(سلام الله عليها) موقع وداع با امام حسين(عليه السلام) آنهم در صحنه روز عاشورا.

به نكته ظريفي اشاره مي كند، وداع ما با كربلا با آنكه براي زيارت آمده ايم، خيلي سخت است، تازه در وطن همه انتظارمان را مي كشند تا زيارت قبول بگويند؛ اما واقعا زينب كبري(سلام الله عليها) چه صبري داشتند در اين وداع تلخ و اين مسائل موجب مي شود كه ارزش و قدر و منزلت ايشان براي زائران بيشتر جلوه گر شود.

حاج رحيم توكلي ديگر زائر مشهدي است و با آنكه 80 سال از عمر را گذرانده اما آن قدر پرحرارت سخن مي گويد كه تصور نمي كني، 80 سال داشته باشد. وي مي گويد: دو فرزندم را 10 سال پيش در حادثه تصادف از دست دادم، وداع خيلي تلخ بود، هنوز چهلم آنها تمام نشده بود كه به كربلا آمدم و از امام حسين خواستم براي آنها دعا كنند و از خدا بخواهند به ما صبر بدهد؛ هنوز خاطرم هست، روبروي باب قبله روز آخر با امام خداحافظي كردم، خيلي گريه كردم، گريه ام به خاطر فرزندانم نبود، احساس مي كنم آن گريه يك گريه خالصانه و براي دور شدن از امام و اين صحن و سرا بود.

حاج رحيم حرف دل همه زائران را مي زند، آمدن و رفتن از كربلا حس و حال عجيبي دارد، با هزار شوق مي آيي و با هزار دلتنگي از اين سرزمين خارج مي شوي. اصلا موقع خداحافظي همه دردها و مشكلاتت را فراموش مي كني و فقط از اين دلتنگي كه چرا يك شب ديگر نمي تواني كربلا بماني.

عباس محمدي يكي ديگر از زائران ايراني مي گويد: پارسال هم مشرف شدم و لحظه وداع به اين نكته فكر مي كردم كه در حريم چه گوهرهاي گران بهايي نَفَس مي كشيدم و قدر آن را ندانستم؛ كاش چند روز زمان به عقب باز مي گشت و با شناخت و حس و حال معنوي تري زيارت و دعا در حرم امام حسين(عليه السلام) انجام مي دادم؛ لحظه وداع براي من لحظه حسرت است.

علي فارسي، زائر مشهدي نيز مي گويد: در آخرين وداع مي خواهم با ايشان پيمان ببندم كه در زندگي شخصي و اجتماعي خود سخنانشان را جاري و ساري كنم؛ لحظه وداع با ايشان لحظه سختي است.

محسن نريماني، زائر اصفهاني هم مي گويد: در اين سفر تجديد عهد با خود مي كند؛ كه فقط به دنبال ماديات نباشد؛ از نظر من لحظه وداع مانند لحظه وداع با پدر و مار است، آنگاه كه مي خواهيم آنها را به خاك بسپاريم.

حجت الاسلام و المسلمين حسين حيدري اردكاني نيز معتقد است، در اين سفر انسان روضه هايي كه در كودكي و نوجواني شنيده است را بهتر درك مي كند؛ هرچند لحظه وداع لحظه غصه است، اما اگر نمازهايمان را اول وقت بخوانيم و احساس حضور امام در همه زندگي را داشته باشيم، اين وداع هر چند تلخ است اما خوشحاليم با دست پُر برمي گرديم.

زهرا پور شايق، دانشجوي دانشگاه صنعتي شريف نيز مي گويد: اين دومين بار است كه سفر كربلا مشرف مي شوم؛ سفر ما بايد با معرفت به پايان برسد، روز قبل با اميرالمومنين(عليه السلام) وداع كردم؛ ايشان براي همه به نوعي پدر هستند و لحظه وداع، لحظه خداحافظي با پدر بود؛ فعلا در كربلا هستم، اما مي دانم كه دل كَندن از حرم امام حسين(عليه السلام) براي من سخت تر است.

با خود مي گويم، چه معنويت سرشاري در كلام اين زائران موج مي زند و خدايا كربلا چه رمز و رازي دارد كه حتي حرف وداع را هم كه مي زني اين گونه دلها را مي لرزاند و بغضها را مي شكند و اشك...
بهروز گودرزي

 

منبع: حج