شاهباز تیز پرواز فراز هستی!
در پیشگاه نبوت رشد یافت و جایگاه والا و بلند مرتبه خویش را به سوی تعالی در دامنش پیمود.
از سپیده دمی که شعاع رسالت پیامبر چون پرتو خورشید قسمتی از فضا را از نور سرشار کرد،پیوسته از افق فراز میشد تا این که کران تا کران جهان را دربر میگیرد و سپهر و کنارههایش را با رشتههای نور پر کرده و همه جا را به هم پیوند میزند.
در چنین تابش خورشید رسالت، علی زیر شعاع پرفروغ پیامبر خدا صلیالله علیه و آله قرارگرفت و همانند شاهبازی چشم دوخته به چشم خورشید، و بالی گسترده از کران تا کران تحت لوایش بال میزند و در آسمان علم و دانش و شجاعت و اخلاص و پاکی به پرواز در میآید که هیچ عقاب تیز پرواز را یارای هماوردی با او در آسمان پرواز نیست.
" یَنحَدرُ عنّیالسّیل ولا یَرقی اِلیّ الطَیر"[ نهج البلاغه از خطبه شقشقیه ]
من سرچشمه علم و دانشم و کسی در آسمان علم، هماورد من در پرواز نیست"
فطرت تازه و شاداب او چون عدسی نورگیر است که هر پرتوی از خورشید نبوت در وجودش میتابد. و پیامبر را به صورت معنا، در صفحه درون ترسیم میکند؛ به گونهای که این چهره سراسر جانش را پر کردهدو پیامبر را برای همیشه در ضمیر و جان و همه روانش زنده نگهداشت.
لذا شخصی که رمز و نماد درست و راستینی از معنا و طبیعت پیامبر خدا را در خود به نمایش گذاشته و توانسته از رسول خدا باشد و رسول خدا از او!
"اَناَ مِن علی و علیُ منّی"
بلکه نفس و جان پیامبر شود. چنانچه در مباهله پیامبر خدا او را چنین معرفی کردند.
وجودش از دین خدا سرشته شده و درونش دریافتی ذاتی از دین داشت و به نماد و تجسم دین در آمده بود.
به نام خدا و برای دین خدا قیام میکند، به نام خدا به حرکت در میآید، و به نام خدا و در راه خدا میمیرد.
مقصد خود را هم به نام او، فرازینِ چکادها، و هدف خویش را هم به نام او، برترینِ نمادها برمیگزیند!
مقصد تا بدانجا فراز است که همه چیز زندگی را فرود میبیند!
"عَظُمَ الخالقُ فی اَنفُسِهم فَصَغُرَ ما دُونَه فی اَعیُنَهُم"
[نهجالبلاغه از خطبه ۹۳]
"آفریدگار چنان در جانشان بزرگ است که هرچه غیر اوست در دیدگانش کوچک است"
راه خود را در میان آن همه خارها و سنگها که سر راهش قرار داده بودند؛ پیش میگیرد و با همه مرارت ها و آلام جانکاه، خشنودی و آرامش و اطمینان بر او جاری است و با طمانینه در راه مقصد والایش گام بر میدارد.
در فرازی قرار دارد که ظرف و سینه و گوشی برای گشودن و قرار دادن و بیان رازهایش نمییابد، با آرمانهای برین خود رازگوییها دارد و با نمود برتر فرازین نغمه خوانیها دارد و ترنمهای زجان برخاسته او از محراب مسجد در گوش جهان نواخته می شود و بر منارههای جهان مانا میگردد.
خواستنی فراسوی الله و راهی جز سوی الله و بازگشتی جز به سوی الله و حقیقتی غیر الله نمییابد و نمیداند و نمیبیند!
اگر مرگ در میان او و مقصدش قرار میگرفت، آن را باخوشی در آغوش میفشرد و برایش چو شیرینترین شهد گواراست!
وجودش با راز قدسی و هدف متعالی و پرتوی عُلوی، در شبستان تیره و سیاه بشری، راه هدایت و رهایی را روشن میکند.
مشکوة نور خداوند در عالم است که فرمودند:
"اللّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاة فِیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِی زُجاجَة الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَة مُبارَکَة
خداوند نور آسمانها و زمین است، و مَثَل نورش همانند چراغدانى است که در آن چراغى (پرفروغ) باشد، آن چراغ در حبابى قرار گیرد، حبابى (شفاف و درخشنده) همچون ستارهاى فروزان، چراغى که افروخته مى شود."
او از دامن و شعاع نبوت و به عنایت حق، بزرگی یافت که بر فرازین همه بزرگیها و عظمت فراز شد!
اگر علی بن ابیطالب علیه السلام را بر فراز همه بزرگان جای دهیم، نه تنها بزرگی را در وجود او بر همگان مقدم داشتهایم، بلکه بزرگی را بر چکاد عظمت جای دادهایم که همه بزرگان در برابر او کوچک آمد و شخصیتی را نشان دادهایم که از همه شخصیت ها برتر است، و ابرمردی بالاتر از همه مردان!
آن کسی که پا بر فراز مجد و شکوهی آسمانی گذارد بسی برتر است.
اگر پی سپر در قلههای گوناگون عظمت بگردیم در هر ناحیهای بیشتر فراز شویم او را برتر از دیگران میبینیم، به گونهای که خود به تنهایی امتی است در میان بزرگان![ علائلی، سمو المعنی فی سموّالذات،ص۱۸۱ ]
بزرگواری در پوشش همه عظمت، مجد، بزرگی،
شجاعت، دلیری!
یک شخصیت قهرمان که همه قهرمانان در مقابل او خاشعاند.
یک شهید که فخر همه شهداست.
یک زاهد که زهد از او معنا گرفت.
یک عالِم که علم و دانش به نام او آمیخته است، دانشی دارد بیکران.
هنوز صدای "سلونی قبل ان تفقدونی" در گوش جهان پیچیده است
وحسرت حضور آن لحظهها بر جان عالمان مانده است!
هر چه نگاه مان را ژرف و عمیق نماییم، مییابیم که عظمت در همه پوششها و همه نمودها، به گونهای با بزرگی و عظیم یکی شده و او نماینده و نمونه زنده کامل آن خصلت به شمار میآید.
جوانمردی که چون از هر سوی کوهِ وجودش فراز شویم به ستیغ بزرگی میرسیم تا آنجا که او را مرکز تلاقی بزرگواریها با یکدیگر و مجمع یکتاییها مییابیم!
علی یک بزرگ است اما حقیقت بزرگی و آیت عظمت در فراز همه بزرگیها!
لذا در هر چشم و جانی اگر بنشیند ، میدرخشد و در هر نسلی در آید بر فراز والایش بنشیند!
میتوان گفت:
حق خواست نماد خود را به جهان و مردم جهان بنمایاند، پس علی را عرضه داشت!
و انسانیت والا خواست که در کرانِ زندگان، خود را درخشان نشان دهد، لذا علی را نشان داد!
و آسمان خواست که او را به طبقات خاک تیره تسلیم نکند، علی را با ایمانی سرشار در چشم حق، شهید برگزید!
و جهاد و رزم خواست هیمنه و اُبّهت خویش را به تصویر کشد، علی و رزم و جهادش را به نمایش گذاشت!
خداوند خواست که اهل عالم به تماشای چهرهی نیکو و زیبای آفرینش بنشینند، حیات و زیست علی را در برابر چشمانشان قرار داد.
حضرت حق خواست عدالت را در قامت انسان عرضه کند، علی را در اریکه قدرت و زعامت امت نشاند و نشان داد!
و زمین خواست که دنیا و قدرت را آمیخته با مناعت و پارسایی بنمایاند، کسوت زعامت و حکومت به تن علی کرد و او را که به قدرت و حکومت بسان وصلهای به کفش پارهاش و آب بینی بزش هم بها نداد و ندید، نمایاند !
ای امیر مؤمنان! قهرمان میدانهای جهاد با دشمن و ای معنای شجاعت در نبرد با اهل زور و تزویر و نفاق!
ای باب گشوده خداوند در جهاد!
دستی به سوی ما دراز کن و راه نشانمان ده که چگونه اخلاقی همچون اخلاق تو در جهاد توانیم یافت و چگونه غیرت تو را فریاد کنیم و بر تجاوز و ستم دشمن بتازیم؟
ای تجسم زهد و عبادت و خلوص! راه بنما و توان ده که به سجاده عبودیت و مدرسه زهد و ساحت اخلاص تو نزدیک شویم!
ای امیر سخن و اندیشه به آموزههای تو در نگفتن و فکر کردن
و سخن به قاعده و نیکو و اندازه گفتن بیش از همیسه نیازمندیم!
ای شاهباز تیز پرواز فراز هستی!
امروز بیشاز همه به نگاه و نگرش تو به دشمن و دوست و به دنیا و حیات، سخت نیازمندیم!
تو که جهانی از اخلاق و فضيلت و عشق در زیستن و ساختن بودید و دیگران جهانی از رذیلتها و کینهتوزیها!
و به خاطر همین نگاه و مروت و ایمانت، خون سرت را روان ساختند! ولی تو از خون جاری سرت، شفقی سرخ از پرتو روح بلندت به نمایش گذاشتی و در سرخی خون مروارید زیبای نیکی را دیدی!
و بعد آن بود که زیبایی در عالم، سرخ رنگ شد!
ای که نامت نام حق و زادگاهت بیت حق و معراجت خانه حق و عروجت به جوار حق بی همتا و یکتا بود!
در هر جانی تو قوت و روشنایی و در هر جهانی تو بر چکاد والای فضائل و بزرگیهایش نشستهای!
امروز غصه دار کج راههها و کژیها مدعیان دیانت و فضيلت و طریقت به نام تواییم!
چه دردناک است کسانی که به نام تو از جوانمردی و مروت و عدالت سخن میگویند و دفاع از مظلوم و یاری ستمدیدگان را با رگهای برافروخته اعلام میکنند و در کوی و برزن در ظلمت شب به دنبال یتیم و نیازمند پرسه میزنند، چگونه است در روشنای روز و در منظر همه هزاران کودک و زن و بیمار به ظلم زشتترین و ستمکار ترین دشمنان دین خدا کشته و آواره و قطعه قطعه میشوند، را نمیبینند و یا بر آن چشممیبندند و دم از نام و یاد تو میزنند؟!
و اندوهبارتر آنکه دیگران که به مرام تو به سراغشان میروند به کمک به دشمنان تو متهمشان میسازند!
ای مقتدای حریت و تجلی خرد ناب! چه نیکو خطبههایت را و کلمات آسمانیات را در دفاع از زنان و زن غیر مسلمان بر زبان جاری میسازند اما در دفاع از کودک مسلمان و بیگناه و گرسنه و آواره فلسطین و غزه مظلوم، هزاران بهانه برای یاری نکردن مینگارند و میگویند!
ای علی مرتضی! ای شکوه خدا و ای شمشیر آویخته خداوند!
چقدر دردناک است کسانی از تو دم زنند که هر چه شجاعت و غیرت و مردانگی و جرأت تاختن بر دشمن دین و آیین و سرزمین است، را سیاست و دنیا و تندروی خوانند و با این حال؛ خود را به تو نزدیکتر دانند و چه قدر تأسفبار و خجالتآور است کسانی که لباس زهد و اخلاق و دفاع از سیرت و سلوک تو پوشیدند ولی در هنگامه غوغای هجوم دشمن به کیان و نوامیس ملک و ملت، با حیلی خود را کنار کشیده و از آن جهاد عظیم خود را محروم ساخته و غمانگیزتر امروز مدعیان فرهنگ و میراثدار ارزشهای آن شدند و تریبونها به ادعای نشر آن ساختهاند و به طرح خود و تمنیات خویش مشغولند !
آنان که ترس و منفعت طلبی بر جانشان چیره شده و همه راهها به میدان جهاد را بر خود مسدود ساخته بودند،امروز با غفلت و متانت اهل فرهنگ و جهاد بیحد و بیشمار درها و راهها به صحنه قدرت و فرهنگ برای خود گشودند!
و واین اصحاب ریا و کاسبان بازار فرهنگ و دیانت ، با همه مدعیان پر افاده ملیت و میهن دوستی که وقتی صدای گلوله و زوزه متجاوزان به گوش رسید به پناهگاه خزیدند و یا به دامن پدرخواندهها و بانیان آتش افروزی به بیرون مرزها دویدند و پناه گرفتند، همراه و هم سخن و هم نوا شدند!
در همه رنگها و کسوتها و صداها و گروهها این جماعت را دیدیم و قابل دیدناند!
دردناکتر آن که کسوت موعظه به نام تو میپوشند، اما دریغ از جرعه از غیرت و جوانمردی تو!
با دشمن همصدا و همرنگ شدن را نشان وارستگی و حریت خود خوانند!
دفاع از مظلوم و سرزمین اسلامی را
مخالف مصالح و منافع ملی خوانند !
امروز کلام تو در مسجد کوفه از همیشه درخشندهتر است که طنین خداییاش هنوز از منارههای عزت و شرف و خرد جهان به گوش میرسد:
" فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِهِ وَ هُوَ لِبَاسُ التَّقْوَى وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصِينَةُ وَ جُنَّتُهُ الْوَثِيقَةُ فَمَنْ تَرَكَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وَ شَمْلَةَ الْبَلَاءُ وَ دُيِّثَ بِالصَّغَارِ وَ الْقَمَاءَةِ
جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند برای اولیای خاص خود گشوده است و لباس نگهدارنده و سپر محکم الهی در برابر دشمن است.
هر کس با میل خود از جنگ با دشمن سرباز زند، خداوند لباس ذلت بر پوشاند و مُهر حقارت بر پیشانیاش نهد" [از خطبه ۲۷ نهجالبلاغه ]
غصه دار آنانیم که دم از ولایت تو زنند اما با جریان سراسر جهالت وهابیت هم کاسه و همراه و همسان گشتهاند!
اما همچو امروزی که زنگها به صدا در آمدند که قهرمان میدانهای غیرت، جهاد، عزت، علم، دیانت و شرف پرواز کرد و رفت، اشکها روان گردید و ترسها بر وجود مردان بزرگی نشست، قلب امام مجتبی آتش گرفت و فرو ریخت !
که جهان بی تو و بی خطبهها و شمشیر و خرد و جهاد و نیکی و ایمان و انسانیت تو چه خواهد کرد؟
و دیدیم که حسین برای تو گریست، اما نه با اشک که قهرمان بر قهرمان اشک ریختن روا ندارد، بلکه با خونی به جاودانگی تاریخ !
السلام علیک یا امین الله
السلام علیک یا ابالحسنین!
- حمید احمدی
- ۲۱ رمضان ۱۴۴۵