اولین نشست الهیات نجاتبخش در نهضت حسینی، سوم شهریورماه با حضور اسماعیل منصوری لاریجانی و حجتالاسلام شهابالدین وحیدی مهرجردی از سلسله نشستهای ستاد فرهنگی اربعین حسینی به صورت مجازی برگزار و در شبکه اینترنتی عبرات پخش شد.
در این نشست ابتدا اسماعیل منصوری لاریجانی ضمن تحلیل عرفانی بخشی از دعای عرفه، گفت: امام حسین (ع) در این دعا میفرمایند: خدایا غیر از تو اصلاً ظاهری هست؟ این یعنی امام حسین(ع) در همه چیز خدا را میبینند. بر اساس آیات قرآن نیز هر چیزی را اول فرض کنید خدا اول اوست و هر چیزی را آخر فرض کنید خدا آخر اوست و هر چیزی را ظاهر فرض کنید خدا از او ظاهرتر است و هر چیزی را باطن فرض کنید خدا باطنتر از آن است.
وی ادامه داد: اما ما متأسفانه چشم داریم و باید مظاهر خدا را ببینیم چرا که خدا برای چشم نوازی ما این نمایشگاه آفاقی و انفسی را آراسته اما چون فقط ظاهر بین شدهایم در ظاهر دنیا خدا را نمیبینیم. ما چه قدر در آثار صنع الهی تأمل میکنیم؟ در حالی که چشم حسین(ع) محو تماشای خداست.
حسین ملک و ملکوت را تسخیر کرده
منصوری لاریجانی بزرگترین درس عاشورا را کلمه الله یعنی توحید دانست و گفت: امام حسین(ع) در دعای عرفه میفرمایند؛ «خدایا کسی که تو را دارد چه ندارد؟ و کسی که تو را ندارد چه دارد؟» این یعنی کسی که خدا را دارد ارباً اربایش کنند، خاکسترش کنند آن را میپذیرد. خدا دارایی حسین(ع) است. علت اینکه امام حسین(ع) ملک و ملکوت را تسخیر کرده برای این است که دارای او خداست.
حجتالاسلام شهابالدین وحیدی مهرجردی نیز در این نشست مجازی به تبیین تطبیقی الهیات نجات بخش در نهضت حسینی و مسیحیت پرداخت و بحث خود را با این پرسش آغاز کرد که چه زمانی مسیحیان قیام کردند تا چیزی که بر جامعه مسیحیت توسط برخی از کشیشان حاکم شده را تغییر دهند؟ و گفت: جرقه الاهیات رهایی بخش در سال 1960 در شهر مدلین کلمبیا در دفاع از مسیحیان تهی دست زده شد.
تقسیم مناصب به آسمانی و زمینی در مسیحیت
وی ادامه داد: اما در مسیحیت چه رخ داد که نیاز به الاهیات رهایی بخش بود؟ از قرون وسطی تا رنسانس یعنی در حدود 10 قرن به نقل از برخی مسیحیان دوره ظلمت و تاریکی چیره کلیسا بود. از جمله مسائلی که در این دوره بر جامعه مسیحی چیره شده بود تقسیم مناصب به آسمانی و زمینی بود. مناصب آسمانی مخصوص کسانی بود که دستاندرکار کلیسا بودند و غیر از آنها بقیه منصب زمینی داشتند. افرادی که مناصب زمینی داشتند باید برای حل مشکلاتشان و ارتباط با عیسی مسیح به افرادی که مناصب آسمانی داشتند متوسل میشدند.
این نویسنده و پژوهشگر دینی کشورمان به تبعات تقسیم بندی مناصب آسمانی و زمینی در دین مسیحیت اشاره کرد و گفت: این تقسیمبندی برای مردم بسیار سخت و گران بود چرا که اگر دارندگان مناصب زمینی گناهی مرتکب میشدند باید نزد کشیش در کلیسا میرفتند و به گناهان خود اعتراف میکردند تا کسی که در منصب آسمانی بود واسطه فیض برای بخشش گناه او شود.
ممنوعیت خواندن کتاب مقدس برای صاحب منصبان زمینی
وی ادامه داد: همچنین اگر فردی فوت میکرد برای آمرزش گناهان او اطرافیانش باید به کلیسا پول میدادند. در این دوران کسی اختیاری از خود نداشت و کلیسا تصمیم میگرفت که در کدام منطقه چه محصولی بکارند، در آموزش و تعلیم کلیسا تصمیم میگرفت که چه موضوعات علمی را میتوان خواند، مخالفت با اکتشافاتی که کلیسا آن را قبول نداشت از دیگر رخدادهای این دوره بود. استفاده از علوم مختلف و اختراعات و اکتشافات ممنوع بود و از نظر کلیسا، انسان هیچ اختیاری نداشت. حتی دارندگان منصبهای زمینی حق نداشتند کتاب مقدس بخوانند.
حجتالاسلام وحیدی یکی از دلایل به وجود آمدن رنسانس را همین سلطه کلیسا بر همه چیز دانست و گفت: در این دوره هیچ کس حق نداشت در مورد دین و اعتقادات، چون و چرا مطرح کند. یکی دیگر از عوامل رنسانس در مسیحیت شکل گیری جنگهای صلیبی بود. در طول 180 سال جنگهای صلیبی چنان روشنگری بر مسیحیت از طرف مسلمانان حاکم شده که رنسانس را در مسیحیت شکل داد چرا که مسیحیان دیدند مسلمانان میتوانند در کنار صاحب منصبان آسمانیشان قرار گیرند، علم بیاموزند، با پیروان دیگر ادیان ارتباط داشته باشند، کتاب مقدسشان را همراه داشته باشند و بخوانند و در خصوص دینشان چون و چرا داشته باشند و بپرسند؟
800 سال اختلاف زمانی بین شعار حسین(ع) و رنسانس مسیحی
وی با اشاره به اینکه رنسانس برای از بین بردن مناصب دنیایی و آسمانی مسیحیت به وجود آمد، گفت: امام حسین(ع) برای احیای دین جدش و احیای امر به معروف و نهی از منکر قیام کردند و پیام ایشان انسان دوستی و محبت به انسانها بود. اما 800 سال اختلاف زمانی بین شعار امام حسین (ع) و شعار رنسانس بود. در اسلام کرامت انسان مطرح است. کرامت انسان در آیات نورانی از طرف خداوند بر پیامبر نازل شد اما 1400 بعد از شکل گیری مسیحیت، کرامت انسان آن هم در نهضت رنسانس مطرح شد.
تأخیر 1600 ساله در اصلاح دین
حجتالاسلام وحیدی به شکل گیری پروتستانیسم در دنیای مسیحیت به عنوان انشعابی اعتراضی اشاره و خاطرنشان کرد: بعد از نهضت رنسانس در مسیحیت دومین انشعابی که شکل میگیرد پروتستانیسم یا نهضت اعتراض است که توسط برخی از سردمداران مسیحیت مطرح میشد که در رأس آنها لوتر است. یعنی 1600 سال بعد از ظهور مسیحیت، نهضت اصلاح دینی مطرح و اعلام میشود؛ مسیحیتی که برای رهایی بخشی انسان از ظلم، باطل و تهیدستی شکل گرفته در مسیری حرکت کرده که به باطل، ظلم و تهی دستی بها داده شده و باید اصلاح شود.
شعار خودکشیشی در دنیای مسیحیت
وی اضافه کرد: وقتی مسیحیت متوجه شد تا ظلم بر جامعه حاکم است جامعه نمیتواند رستگار باشد 16 قرن از مسیحیت گذشته بود. مسیحیت فهمید چیزی که حضرت عیسی برای آن مبعوث شده یعنی رساندن انسان به نجات و سعادت حاکم نشده به همین دلیل فردی به نام لوتر تحت تأثیر رنسانس شعار «خودکشیشی» را مطرح کرد.
این استاد دانشگاه عنوان کرد: قبل از رنسانس میگفتند هر کس میخواهد اعمالی را انجام دهد حتی در عشاء ربانی حتماً باید کشیشی ناظر باشد، اما پس از رنسانس مطرح شد که هر انسانی دارای کرامت است و میتواند خودش کشیش خودش باشد یعنی انسان به عنوان یک موجود زمینی میتواند یک منصب آسمانی هم باشد و نیاز به حضور کشیش در همه فعالیتها نیست.
وی در ادامه به تفاوت مسیحیت و اسلام در مورد اقرار به گناه اشاره کرد و گفت: در آموزههای اسلام اقرار به گناه بیشتر از فعل و عمل گناه، گناه است و انسان باید نزد خدای خودش به گناهش اقرار کند و این نهایت کرامت انسانی است. اما در مسیحیت باید نزد کشیش به گناهانت اعتراف کنی.
این پژوهشگر دین در جمع بندی سخنان خود، گفت: بعد از 1300 سال در مسیحیت شعار کرامت انسانی مطرح شد و بعد از 1500 سال شعار خودکشیشی و در قرن 18 نهضتی تحت عنوان نهضت مدرنیته یا عقلانیت شکل گرفت که به دنبال حذف قوانین و سلطه کلیسا بود و اعتقاد داشت بسیاری از آموزههایی که به عنوان مناسک آسمانی وضع شده ساخته و پرداخته پاپها است نه آموزههای عیسی مسیح که برای سعادت انسان مبعوث شده است. در مدرنیته مطرح شد که بهترین راه برای جلوگیری از آموزههای باطل کلیسا به کار انداختن عقلانیت بشری در مواجهه با این آموزههاست.
وی خاطرنشان کرد: مدرنیته و توجه به عقلانیت در قرن 18 میلادی در حالی رخ داد که در بدو شکلگیری اسلام به عقلانیت توجه و 49 بار مشتقات عقل در قرآن بیان شده است. همچنین در قرن 20 در مسیحیت چند چیز بیان شد که به ناچار کلیسا آنها را پذیرفت که یکی از آنها ارتباط و گفتوگو با پیروان سایر ادیان بود که در اواخر قرن 20 رخ داد اما در اسلام احترام به پیروان سایر ادیان و گفتوگو با آنها در قرآن، سیره حضرت رسول(ص) و سیره ائمه (ع) وجود دارد.
حجتالاسلام وحیدی افزود: زمانی که امام حسین(ع) قیام کردند 61 سال از بعثت پیامبر(ص) گذشته بود؛ یعنی آن حضرت برای اصلاح دین جدشان 61 سال بعد از بعثت به پا خواستند. اگر به تاریخ اموی و حکومت معاویه و جانشینی فردی مثل یزید بر مسند حکومت اسلامی نگاه کنیم متوجه عظمت قیام امام حسین(ع) و نقش آن در احیای دین اسلام میشویم. قیامی که موجب شد برخلاف مسیحیت خیلی زود انحرافها مطرح و جامعه اسلامی بیدار شود.
وی در پایان گفت: امام حسین(ع) قیام کرد تا بگوید ای یزید چیزهایی که تو حاکم کردهای باطل هستند و باید از وجود جامعه پاک شود؛ من قیام میکنم، در مقابل تو میایستم و دست به اصلاح میزنم. امام در نهضت خود و از زمان حرکت از مدینه تا کربلا در تمام خطبهها، سخنرانیها و نامههایشان فقراتی از الهیات نجاتبخش برای انسان مطرح و به دنبال احیای کرامت انسانی، اخلاق و حقالناس است یعنی همه چیزهایی که پیامبران برای آن مبعوث شدهاند.