از متوکلترین مردان روزگار بود!
به مناسبت تشییع پیکرهای پاک رهبران بزرگ مقاومت
تجربه اهل ایمان و اندرز اولیای الهی و تحفه نفیس پیامآوران عرشی و سالکان طریقت بر این امر دلالت دارد که آدمی اگر تسلیم حق شد و بر خالق هستی و پروردگار عالم توکل کرد، بزرگی یابد و شهد شیرین رضا را خواهد چشید و آرامش در وجودش مستقر گردد و بینیازی و شادمانی بر جانش مینشیند.
اهل توکل برغم دانش و تدبیر و عقلانیتی که از آن به لطف حق بهرهمندند، آنچه راهگشا و کارگشای امورشان هست توکل به خداوند است. توکلی که بنیانش، معرفت به حضرت حق است و ایمان به حضور و توانایی و ربوبیتش!
بسنده کردن به دانش و تقوای خویش در پیشبرد امور،خود آسیبی است بازدارنده،چنانچه گفتهاند:
تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش۱
این تحفه نفیس عرشی و معرفت و ایمان حضرت حق تعالی را در رهبر بزرگ جهاد و سید
مقاومت شاهد بودند و همه کسانی که سالها حضورش در راهبری حرکت عظیم و پیچیده جهاد و مقاومت را همراهی و دنبال میکردند، به عیان شاهد بودند که چگونه به حوادث عالم به عین رضا و سمع قبول و طوع تسلیم نظر میکرد!
این رضا و تسلیم از شعاع درخشش توکل بود. توکلی بر بنیان معرفت و باوری از ژرفای اندیشه و خرد و از همه وجود!
از این رو او از متوکلترین مردان روزگار بود؛ اما توکلی منحصر و مخصوص به خودش!
روح توکلی در او بود که در آن به برنامهریزی و سعی و تلاش در حد اوج خود قائل بود که در اندک افراد اهل ایمان میتوان سراغ گرفت.
روح توکلی بر او حاکم بود که آنگونه؛ در نتیجهی امور ساکن و راضی بود، گویی پَرِ کاهی در دست باد حوادث است و بزرگی روح حماسیاش در بُعد عملبات و نه در تفنن نظریات، نميتوانست جز در سایه توکل معنای دیگری داشته باشد.
روزگاری تلاش برای رفع سوء تفاهمها با کسانی که به روی حزبالله تیغ کشیده بودند، با برنامهریزی مدبرانه و پیگیرانه، به سراغشان رفت و هيئتهایی به دیدارشان گسیل داشت تا از نقار و شکافها و تنازعاتی که بنیان مقاومت را تضعیف میکرد، رفع نماید و بکاهد. در این تلاش به سخن و نگاه کسانی که آن را دون شأن و منزلت اجتماعی و دینیاش میدانستند، اعتنایی نکرد و فقط به خداوند توکل کرد و آبرو و حیثیت خویش با پرودگار معامله نمود.
در برابر غوغاسالاری و شارلاتانیزم رسانهای در جهان عرب نیز چنین کرد و کمر همت میبست و خود تریبون تبیین بر پا میکرد و رغم همه تهدیدات و تنگناها، از آرمان بلندش و راه مقاومت در برابر جبهه تسلیم و نفاق و نظام سلطه خردمندانه دفاع و روشنگری مینمود و خم بر ابرو نیانداخت و چهرهاش نشکست.
در همه این تلاطمات بر کشتی آرام وجود او در اقیانوس توکل و تسلیمش، پَرکاهی خدشه نیافکند.
هنگامی که احساس میشد همه درها بر او و یاران بزرگش بسته شده با توکل قفلها میگشود و با صبر ظفر مییافت و هیچگاه از جهاد باز نیایستاد و دربهای نصرت و فتح بسته نمیدید و از تلاش خسته نگردید.
گر زلیخا بست درها هر طرف
یافت یوسف هم ز جنبش منصرف
باز شد قفل و در و شد ره پدید
چون توکل کرد یوسف برجهید
گر چه رخنه نیست عالم را پدید
خیره یوسف وار میباید دوید۲
- حمید احمدی
- ۳ اسفند ۱۴۰۳
- ---------------------------
- ۱- دیوان حافظ، غزل ۲۷۶
- ۲- مثنوی مولوی